پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا ع» ثبت شده است

گفتی خراسان از خراسانش مپرسید
در کف چراغی ماند از انسانش مپرسید

درویشی درویش از حال پریشان
پیداست از موی پریشانش مپرسید

سقف  بهار ناگزیرش را که دیدید
از هیزم خیس زمستانش مپرسید

این روزها در حال گردونش بگردید
این روزها از حال گردانش مپرسید

ما آهوان  کشتۀ دیروز و امروز
از کشتگان عید قربانش مپرسید

هر کس که آمد زخم پیدایش ببینید
هر کس که آمد درد پنهانش مپرسید

این خانه کم از خانقاه بوالحسن نیست
نانش دهید امّا از ایمانش مپرسید

علیرضا قزوه

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۴۷
شما مرا درخت صدا کنید

نشسته ام به موازات کوچه ای به حرم

که درد دل کنم و آبروی خود ببرم

نشسته ام که بگویم چقدر کمترم از

کبوتری که بیایم و گرد تو بپرم

دخیل بسته ام آقا مرا نظاره کنید

دخیل بسته ام آقا بیا که منتظرم

نمی شود که مرا هم کبوتری بکنید؟

کبوتری بشوم تا به خانه ات بپرم؟

مرا کجا و حرم؟ من کلاغ روی سیاه

که مثل کولی آواره ای که دربدرم

همیشه رفت...و...رفت و به خانه اش نرسید

به خانه ای که نبوده است ارثی از پدرم

 همیشه پای به هرجا گذاشتم آنجا

به یمن بخت سیاهم شروع دردسرم

برای این شده آقا نیامدم به حرم

فقط به قدر دو کوچه، دو کوچه دورترم

چرا؟چرا؟ تو بگو هان؟ چرا کلاغ شدم

که حرف بشنوم و بشکند کمـ...کمرم؟

«سیاه بخت» و «خبرچین» و «دزد» و «بی خانه»

چه آتشی که همین حرف ها نزد جگرم

ولی همیشه که قا...قار...قار...قاقا...قار...

زبان زبان کلاغانه ام زده به سرم

که درد دل کنم و از غمم نفهمند این

تمام آدم های خبیث دور و برم

دخیل بسته ام آقا مرا نظاره کنید

دخیل بسته ام آقا بیا که منتظرم

برای درد دلم فکر می کنم کافی است

مباد حوصله تان را دوباره سر ببرم

سمیه رسولی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۸۹ ، ۰۰:۳۲
شما مرا درخت صدا کنید

ابر اجابت چو «رضا» داده است‏
دست علی خیبر اطلس شکست‏
 
شوکت شاهین قضا را ببین‏
شست همایون رضا را ببین‏
 
مرغ دلم باز هوایی شده‏
کفتر ایوان طلایی شده‏
 
در دل من گوشه‏ی بیداد کیست ؟
باز در این شیشه ، پریزاد کیست ؟
 
مرغ سلیمان دلم پر گرفت‏
نغمه‏ی داوودیم از سر گرفت‏
 
هر سر مو سرزنشم می‏کند
رگ رگ دل پر تپشم می‏کند
 
آمدم ای شاه امانت کجاست ؟
صید توأم تیر و کمانت کجاست ؟
 
آمدم از کوچه‏ی دور نفس‏
آمده‏ام از طرف هیچ کس‏
 
رهگذر کوچه تنهاییم‏
کوچه نشین شب رسواییم‏
 
روی متابان که دخیل توام‏
در به در ابن‏سبیل توأم‏
 
ما به غم عشق تو خو کرده‏ایم‏
ما به همین آینه رو کرده‏ایم‏
 
گر چه بگویند که ما ناخوشیم‏
با غم عشق تو، خدا را خوشیم‏
 
درد دل خویش دوا می‏کنیم‏
با غم عشق تو صفا می‏کنیم‏
 
طبله‏ی نقاره صدا می‏کند
شاه نگاهی به گدا می‏کند
 
گوش کنیدش که صلاتان دهد
آی مریضان که شفاتان دهد؟
 
با توام ای پادشه محتشم‏
فاخته ای سوخته‏ام ، ناخوشم‏
 
نامه سیاه آمده‏ام یا رضا !
دیر به راه آمده‏ام یا رضا !
 
آمده‏ام ، اذن دخولم بده‏
دست خدا! دست قبولم بده‏
 
گرچه بدم ، نیک عتابم مکن‏
جان جوادت که جوابم مکن‏
 
رانده مرا گرچه بعید و قریب‏
از تو بعید است ، امام غریب ! 

مهدی بیاتی ریزی 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۸۹ ، ۱۳:۵۱
شما مرا درخت صدا کنید