پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا ع» ثبت شده است

غربت به دوش و

دوست نواز و

کریم‌دست

یک ذره با برادر خود

مو نمی زدی

- نجمه سادات هاشمی -

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۱۲
شما مرا درخت صدا کنید

مینویسم سر خط نام خداوند رضا

شعر امروز بپرداز به لبخند رضا


آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟

از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟


آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد

" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "


آسمان! از سر خورشید تو خواب افتاده؟

یا که از چهره ی این طفل  نقاب افتاده؟


بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود

" دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود "

آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت

روزی شعر مرا حضرت معصومه (س) نوشت


عدد سائل این خانه زیاد است امروز

شعر وارد شده از باب جواد است امروز


باز با لطف رضا (ع) کار من آسان شده است

کاظمین دلم امروز خراسان شده است

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۳:۴۲
شما مرا درخت صدا کنید


چشم می بندی و بغض کهنه ات وا می شود

تازه پیدا می شود آدم که تنها می شود

 

دفتر نقاشی آن روزها یادش بخیر

راستی! خورشید با آبی چه زیبا می شود


۳۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۰۱
شما مرا درخت صدا کنید

از آن جهت که می بینیم مردمانی را که از مشهد رضا(ع) می آیند و سال را آنجا نو کرده اند در بهشت ....و ما در جهنم... بماند....

هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می‌نشست

وقتی کبوتران حرم چرخ می‌زدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت... می‌شکست

ابری سپید از سر گلدسته می‌پرید:
جمع کبوتران خوش‌آواز خودپرست

آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

آنها برای حاجتشان بال می‌زنند
حتا یکی به عشق تو آیا پریده‌است؟

رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصه‌ی کلاغ، کلاغی که سخت مست...

ابر سپید چرخ زد و تکه‌پاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست

باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست،

آهسته گفت: من که کبوتر نمی‌شوم
اما دلم به دیدن گلدسته‌ات خوش‌ست

مژگان عباسلو

++++++                                این لینک را هم بروید... 


+++

می شناسم هر که عمری بی هدف گردیده است

رنج غواصی که دنبال صدف گردیده است

از سکوت سرد و خیره مردم دلتنگ را

از غبار کفشها آواره های جنگ را

چارراهی خالی از عابر که تنها مانده است

غربت چتری که توی تاکسی جا مانده است

.....

اصغر عظیمی مهر

+++

مزار تو بی مرز و بی انتهاست...

تو پاکی و این خاک جای تو نیست

به تشییع زخم تو آمد بهار

که جز سبز رخت عزای تو نیست...

قیصر امین پور 

هرکه شد محرم لبش را دوختند! 

ما که غوغا می کنیم نا محرمیم

آرمان تویسرکانی



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۲ ، ۰۳:۱۳
شما مرا درخت صدا کنید
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام


با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام


کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها


ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم.....


1352467414430918_orig.jpg


سیاه پوش نه عذر .... رو سیاهم در شهادت رضا (ع) و مجتبی (ع)  و فقدان مصطفی (ص) ...


+ ما با خدایمان هم بد قول ایم چه به رسد به خودمان...


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۰۱:۲۸
شما مرا درخت صدا کنید