پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

ای اذان محض ای تکبیر ناب

ای علی ای مرزبان افتاب


ای خدای خطبه ای کوه کلام

ای طنین واژه ای سیل سیام


ای به گردت عارفان در هلهله

وی به شوقت صوفیان در سلسله


ای سوارسهمگین سوره ها

وی اسیری غرش اسطوره ها


جز تو پیغمبر تبسم با که کرد

آفتاب اخر تکلم با که کرد


چون ندید از تو خلق کوروکر

رد رد الشمس در شق القمر

جز تو ای ثقل زمین ای بو تراب

با که بوداخر سلام افتاب


ای روان پهلوانی در بدن

پهلوان روح در میدان تن


مرد میدان مرد گرد

مرد عرفان مرد دانش مرد درد


ای حصار عرش بر فرش حصیر

وی غبار وحی بر خاک غدیر


ای بت بالاتر از تاویل من

لرزه افتد از تو بر تمثیل من


اندکی تاریک شو در نور خویش

تا ببینم در تو ذوب طور خویش


کور شد اندیشه ام دستم بگیر

عاجزم من از مراعات النظیر


عفو فرما استعارات مرا

سهو دان خبط عبارات مرا


یا علی قلیان روحم پاک نیست

جسم من در مرتع ادراک نیست


در درون من منیت مانده است

شعر من در جاهلیت مانده است


یا علی من مرد آهن نیستم

شاعر شمشیر و جوشن نیستم


یا علی از من مجو لحن شرار

من نمیدانم زبان ذوالفقار


من اسیری خفته در بند توام

من یتیم کوی لبخند توام


با اسیر خود سرافرازی مکن

با یتیمان دلم بازی نکن


شبنمی در من بنه تفسیر ناب

خطبه ای بر من بخوان در وصف آب


بامن از گلزار لولا ها بگو

بامن از افلاک بالا ها بگو


احمد عزیزی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۰
شما مرا درخت صدا کنید

احمد عزیزی ((*tag_post_count*))

نظرات  (۲)

۲۱ مهر ۹۳ ، ۰۰:۵۹ شما مرا درخت صدا کنید!
وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی
وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی
پاسخ:
در هوا تیغ دو دم  نعره ی هو هو می زد
نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست
کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»
پاسخ:
کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">