نیست صائب ملک تنگ بیغمی جای دو شاه زین سبب طفلان جدل دارند با دیوانهها
پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۲ ق.ظ
سر بسته نوشته...
بچه اول دوم ابتدایی بود تا وقتی که حتی اول دوم دبیرستان شده بود همیشه درس خوون بود اما آدمیزاده دیگه می شد یه بار هم که میزد جای 20 و نوزده 16 و 15 میگرفت و باباش که حساس بود سه چهار ساعتی جنگ اعصاب راه مینداخت که میخاید مثل من بد بخت بشید بیسواد باشید و تحقیر بشید و توهین ببینید درس بخوان فردا نری حمالی نزنن تو سرت محتاج دست نامرد نباشی ... تا مرز کتک زدن می رفت و توو وجودش همه خاطرات توهین و تحقیر های سر کار اوون روزهاش به یاد میاورد...
ولی شد آنچه دوست نداشت...
شد آنچه نباید می شد ...
این جا هنوز عهد ساسانی است ...
مردم در طبقه های اجتماعی گروه بندی شده زندگی می کنند که نمیشه از اوون خارج شد...
آدم های بدبخت همیشه بدبختن...
+ نگاه کن تو این برزخ ِ لعنتی ... چه مرگی طلبکارم از زندگی ...
۹۲/۰۹/۲۸