پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

دردواره ها

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۳۳ ب.ظ

دردهای من 

جامه نیستند

تا ز تن در آورم 


چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم


نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم 


دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است


دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

درد می کند 


من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

درد می کند 


انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم 

شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است 


دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟


این سماجت عجیب

پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا

دردهای بومی غریب

دردهای خانگی

دردهای کهنه ی لجوج


اولین قلم

حرف حرف درد را

در دلم نوشته است 

دست سرنوشت

خون درد را 

با گلم سرشته است 

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟


دفتر مرا

دست درد می زند ورق

شعر تازه ی مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟


درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟


قیصر امین پور

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۰
شما مرا درخت صدا کنید

قیصر امین پور ((*tag_post_count*))