پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

شاید مردم حواسم نیست...

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۲۹ ب.ظ




+++ ارکستر زهی مهرگان اجرای زنده علیرضا قربانی شبکه سه 

_________________________________________________________

دلم می خواهد انقد دور دور دور بروم انقد نباشم جوری محو شوم دلم می خواهد زمین محل جاسازی داشته باشد درزی سوراخی چمدانی صندوقی که 10 سال نه هفصد سال شاید هم بیشتر مرا تویش بگذارند جوری که همه بگویند که نیستش ؟! طوری که خدا هم یادم کند...و وقت برگشتن طوری عوض شده باشم که مادر هم مرا نشناسد...



-1000

-52000

1- 1- 1- 1-
0 0 0 0
1 1 1 0
2 1 0 0
3 1 1 0
4 0 0 0
5 1 0 0
6 1 0 0
7 1 0 0
8 0 0 0
9 0 0 0
10 1 0 0
11 1 0 1
12 1 0 0
13 0 0 0
14 1 0 1
15 0 0 0
16 1 0 0
17 0 0 0
    1000-               18 1 1 0                         .                 
19 1 0 0
20 1 0 0
21 - - -
22 - - -
23 - - -
24 - - -
25 - - -
26 - - -
27 - - -
28 - - -
29 - - -
30 - - -
31 - - -
32 - - -
33 - - -
34 - - -
35 - - -
36 - - -
37 - - -
38 - - -
39 - - -
40 - - -
+++++++

نظرات  (۴۸)

سلام
اومدم وب تونو دیدم نشناختم! اول فکر کردم این دیگه وب کیه! بعد دیدم: به، مال رفیق قدیمی خودمونه که همه چیزو نونوار کرده! مبارک باشه آقای درخت!
ما که موافق این تغییر تحولات هستیم.
حال و احوال تون چطوره؟ نبینم حرف از مردن و دل مردگی بزنید!

پاسخ:
سلام

نفرمایید ... شما بزرگوارید ...ممنون ..صفای وجودت...

کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان
چون قصه ها مرگ مرا نیرنگ می خوانند
یاللعجب!
من دفعه پیش یعنی همین چند دقیقه پیش که اومدم اینجا، زمینه وب سفید بود!!!
گویا دیر باز شده و منو خیال برداشته بوده!

پاسخ:
نه کتاب ماورا الطبیعه زیاد خوندید!
بابا اصن از اساس کامنت قبلی مو تکذیب می کنم! هیچی تغییر نکرده!

پاسخ:
سلام

این همه تغییر چطور میگید هیچ تغییری نکرده ها؟!
..

رفتن هم حرف عجیبی ‌است شبیه اشتباه آمدن!
گفت بر می گردم،
و رفت،
و همه‌ ی پل ‌های پشت سرش را ویران کرد.
همه می ‌دانستند دیگر باز نمی ‌گردد،
اما بازگشت
بی هیچ پلی در راه،
او مسیر مخفی یادها را می ‌دانست....


"سید علی صالحی"

پاسخ: .
.
.
.
به آب می زنیم
به عصرهای جمعه ای
که با دوچرخه های لاغر بلند
تمام اضطراب شنبه های جبر را
رکاب می زنیم
به بوی لحظه های بی بهانگی
که دل به گریه ها و خنده های بی حساب می زنیم
به «آی روزگار...» های حسرت دروغکی
غم فراق دلبر به خواب هم ندیده ی همیشه بی وفا
به جور کردن سه چار بیت سوزناک زورکی
به رفت و آمد مدام بادها و یادها
سوار قایقی رها
به موج موج انتهای بی کرانگی
دوار گردش نوار...
مرور صفحه ی سفید خاطرات خیس...
صدا تمام شد!
سرم به صخره ی سکوت خورد...
آه بی ترانگی!

قیصر امین پور
..

گاهی دلم میخواهد بگذارم بروم بی هرچه آشنا
گوشه ی دوری گمنام
حوالی جایی بی اسم
گاهی واقعا خیال میکنم روی دست خداوند مانده ام
خسته اش کرده ام.

"سید علی صالحی"

پاسخ:
چقد قشنگ ....... ممنون...


به این نتیجه رسیدم که سجده کردن من
به جز مبارزه با آفریدگارم نیست

اگه این زندگی باشه
اگه این سهمم از دنیاست
من از مردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا
که گاهی با خودم میگم
شاید مُردم؛ حواسم نیست..

پاسخ:
ممنون متن آهنگ نوشتید ....

یه حسی دارم این روزا
که گاهی با خودم میگم
شاید مُردم؛ حواسم نیست..
مشکی که بیشتر بهش میومد
مبارک باشه قالب جدید

پاسخ:
مردم من چه کار کنم.... گفتن مشکی خوب نیست منم عوض کردم مگه نه منم با مشکی مشکل نداشتم !

دمکراسی کنیم! تا الان
2 نفر روشن
1 نفر مشکی
هر رنگی رای بیاره انتخاب می شه!

ممنون....
۲۹ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۱۸ اعظم - هرشب تنهایی
سلام
خوب هستین؟
ممنون از شعرای بسیار بسیار زیبایی که نوشتین
ایشالا به زودی قسمت خودتون بشه مشهدالرضا ...


پاسخ:
سلام

رسیدن بخیر ....

زیارت قبول.


پاسخ:

با تشکر!

پاسخ:
چه حس زیبایی!
زمین دور تو می گرده.
زمان دست تو افتاده.
تماشا کن سکوت تو.
عجب عمقی به شب داده...

پاسخ:
فک کن مرده باشی ولی نفهمی
خوبه باور هم نکنی نکیر و منکر چی میکشن که واست ثابت کنن!

پاسخ:
داشت روی سر میت تلقین می خواند و همه ساکت بودن و گاه گاهی هق هق گریه ای میامد و شخصی که داشت بر مرده می خواند: "افهم افهم ..." با خنده بی جا و تلخ کسی که گویا میت را خوب می شناخت رو برو شد...
"عمو این هفتاد سال زنده بود نمی فهمید حالا می خوای بفهمه!"
صدای پوزخندش بین گریه ها گم شد...
۳۱ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۱۳ اعظم - هرشب تنهایی
سلام
ممنون
ایشالا روزی خودتون
راستش عکسا هنوز به دستم نرسیده همشون داخل گوشی دوستمه


پاسخ:
سلام

ممنون... ان شا الله ... و شما مجدد و کربلا و مکه و مدینه برای همه ان شا الله...

بحث عکس شد عکس های مشهد خودمون دوباره دیدم ...

http://uploadyar.com/s1/13664843151.jpg

آبخوری های صحن آزادی ه...

منتظر عکس ها میمونیم...
سلام
شعر و آهنگ واقعا قشنگی انتخاب کردید...
.
منم شدیداً با این سوال درگیرم :
.
...."که می گویند بمان اینجا ؟"....
.
اینم با صدای خود شاعر:
http://s4.picofile.com/file/7733735692/08_Mehdi_Akhavan_Sales_Chavoshi_www_BiDel_ir_.wma.html
ممنون


پاسخ:
سلام

من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است ؟

ببخشید ناراحتتون کردم ... قصد ناراحت کردن دوستان نداشتم ... این روز ها هر پستی بزنم از این بهتر نمیشه ...

این علیرضا قربانی چه خواننده خوبیست یعنی الان توی ذهنم 10 تا از آهنگ هاش توی صف درج در وبلاگ در انتظارن خیلی غمگین و معرکه می خواند حنجره طلاییست... برنامه سال تحویل شبکه سه غوغا کرد من که آخر کارش براش دست زدم و آفرین گفتم جوری که مهمون ها همه گفتن مگه فوتبال نگاه می کنی که تشویق می کنی! ...آلبوم حریق خزانش...

ممنون بابت صدای م.امید
وبلاگ شما هم متحول شده
من متولد مطلع بهاری ترین ماه سالم
روز تولد سعدی
و مرگ سهراب

پاسخ:
بله.

آغاز روز های بودنت مبارک...
یه لحظه فک کردم اشتباه باز کردم وبلاگو :)
از تیرگی دراومدین :)

پاسخ:
نه درست اوومدید...

رنگ و روی وبلاگ آره ....
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۲۵ گذری عاشقانه
من رفتم …

و تو فقط گفتی برو به …!!!

مدت هاست که بی تابم

بی تاب بازگشت و کلام آخرت…

راستی…

به بسلامت بود یا به جهنم؟؟!!!!

پاسخ:
حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ
انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد

تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد
..

رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید
عکس تنهایی خود را در آب ...

"سهراب"



پاسخ:
آب در حوض نبود...
یاد من باشد تنها هستم،
ماه بالای سر تنهایی است...



"سهراب سپهری"

...

پاسخ:
به به به!قالب نو مبارک.خوب نو نوار کردید ها!ایشالا که چرخش(!)بچرخه براتون!

پاسخ:
ممنون....

گمان نکنم چرخش شکسته ....
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۲۶ شاعر دیوانه!!!
سلام... شرط اول آمدن!
گفتید بی سر و صدا و سایه نروید... در نتیجه نظر گذاشتم.
قشنگ است و به آدم احساس خوبی می دهد( وبلاگتان انگار یک آشنای قدیم باشد،این حس خوبی است)
پاینده و برقرار باشید.

پاسخ:
سلام

پیاده رو را مزین فرمودید به لطف ، سپاس بودن تان.

حس آشنایی که حس کردید از اسم تان مشخص است ... شاعر ، دیوانه همین دو کافیست .

کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم
من تفرج گاه ارواح پریشان خاطرم!
سلام برادر
خدارحمت کنه سهراب سپهری رو
من یه کارت پستال دارم همین تصویر آبرنگی ایشونه...

پاسخ:
سلام

عجیب آدمی بوده ... خدا بیامرزد همه رفتگان را... و زندگان را هم....
سلام
آقا من به رنگ مشکی رأی میدم

پاسخ:
سلام

2 به 2 مساوی

برم و رفیق قدیمان را خبر کنم که در رقابت به تساوی رسیده شاید رفت و یار آورد

شما هم اگه شماره رضا صادقی داری زنگش بزن بیاد اوون حتما رای میده مشکی!
۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۴۹ گذری عاشقانه
جا زدن در هر قدم – هیهات- کار من نبود!
پا کشیدن شیوه ی ایل و تبار ما نبود !

کس خریدارم نشد با آنکه بعد از هر محک
ذره ای ناخالصی هم در عیار ما نبود

استخوانم خُرد شد زیر فشار دیگران!
شانه های هیچکس در زیر بار ما نبود !

ما دو تن سنگ صبور عالمی بودیم؛ حیف –
در دو عالم یک نفر هم رازدار ما نبود !

سرنوشت از اولش با ما سر سازش نداشت!
یار هم بودیم اما بخت یار ما نبود!

جز «جدایی» هیچ راه دیگری نگذاشتی!
میروم! هرچند اصلاً این قرار ما نبود

پاسخ:
دو گام مانده به هم سیبی از هوا افتاد
چه اتفاق قشنگی میان ما افتاد

دو گام مانده به هم لحظه‌ها طلایی شد
فضا پر از هیجان‌های آشنایی شد

نه حزن ماند و نه حسرت نه قیل و قال و نه غم
سکوت بود و تماشا دو گام مانده به هم

زمین پر آینه شد زیر گام ما دو نفر
فضا شلوغ شد از ازدحام ما دو نفر

نگاه ما دو نفر در هجوم هم گم شد
دو گام مانده به هم ناگهان قدم گم شد

دو گام مانده به هم اصل عاشقی این است
رسیدن و نرسیدن چه‌قدر شیرین است

حکایت از شب سردی است خسته در باران
من و تو بی‌خبر از هم نشسته در باران

که ناگهان شب من غرق حسِّ و حال تو شد
فضای خانه سراسر پر از خیال تو شد

عجیب آن که تو هم مثل من شدی آن شب
دچار حس خیالی شدن شدی آن شب

به کوچه خواند صدای خوش امید مرا
تو را به کوچه کشید آن چه می‌کشید مرا

قدم زدم شب آیینه را محل به محل
ورق زدم دل دیوانه را غزل به غزل

برای هدیه چشمان‌مان به یک‌دیگر
نیافتم غزلی از سکوت زیباتر

من و تو شیفته هم دو آشنا در راه
شبیه لیلی و مجنون قصه‌ها در راه

به یک محله رسیدیم بوی ناز آمد
دلم دو کوچه جلوتر به پیشواز آمد

به پیچ کوچه رسیدیم شب، بهاری شد
نگاه‌مان به هم افتاد عشق جاری شد

نگاه‌ها پر ناگفته‌های کهنه ولی
سکوت بود و فقط رفت و آمد غزلی
.
.
.
برای فردا که بافته ی همه ی دیروزهای ماست
نیک تر بیاندیش !
امروز کسی بیشتر زندگی را دریابد
که همه ی چشمش در تن خود بینا
و زبان دل به روی دوست بگشاید ...

پاسخ:
ممنون.
۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۴:۵۱ ادامه شعر دو گام مانده به هم
پاسخ: .
.
.
دو گام مانده به هم عمر جاودان بودم
که در حضور تو بالاتر از زمان بودم

به سرنوشت غریبم خوش آمدی بانو
در انتظار تو رنجور سالیان بودم

شبیه ماهی تنهای کوچک سهراب
اسیر آبی دریای بی‌کران بودم

دلم لبالب خون بود و خنده‌ام بر لب
چنین به چشم می‌آمد ولی چنان بودم

از آن غروب در آن سایه باغ یادت هست
که رفته تا ته تصنیفی از بنان بودم؟

« تو گرم چایی خود بودی و دلم می‌گفت
که: کاشکی لب خوش‌بخت استکان بودم»

چه‌قدر بی‌تو در این کوچه سرزنش دیدم
چه‌قدر با همه کوچه مهربان بودم

اگر بدون تو بلبل‌زبانی‌ام گل کرد
و گر به خاطر برگی ترانه‌خوان بودم

کنار فرصت تهمینه‌ای اگر رستم
و گر بدون تو در کار هفت‌خوان بودم

هم‌آن حکایت رد گم کنی است قصه من
مرا ببخش اگر محو دیگران بودم

به یاد چشم سیاه ستاره‌ریز تو یود
اگر مسافر شب‌های آسمان بودم

•••
دو گام مانده به هم سیبی از هوا افتاد
چه اتفاق قشنگی میان ما افتاد

درست روی سر ما فضا شرابی شد
سمند دختر خورشید آفتابی شد

چهارچوب در خانه‌های دِه گُل کرد
که از بهار نفس‌های ما تناول کرد

هنوز دهکده مست از خم لبالب ماست
دو گام مانده به هم ماجرای هر شب ماست

حسن دلبری
..
بهار نیست، زمستان پس از زمستان است
که خود به هم زده تقویم من، توالی را

"حسین منزوی "

پاسخ:
هرگز کسی ندید که یخ زد نگاهمان
هرگز کسی نگفت زمستان برای بعد

احسان ایزدی
..
سلام درخت عزیز
همه پرسیه؟
با اجازتون من هم مشکی رو ترجیح میدم...
یه جورایی شیکه

پاسخ:
سلام

ممنون که در همه پرسی ما شرکت کردید

3 - 2 به نفع مشکی!

شب از چشمان تو فهمید برتر از سیاهی نیست
اگر مشکی نشد دریا به بخت خویشتن پا زد
آقا دیدید مشکی بهتره....
تقلب....
با اسمای متفاوت نظر بزاریم مشکی............

پاسخ:
ما شورای صیانت از آرا تشکیل می دیم و از تقلب جلو گیری می کنیم !

پول بدید بیان رای بدن مشکی هم تقلبه گفته باشم!
منم موافقم
بیاین سر بزین ب ما هم

پاسخ:
با چی؟
باید برای همه از قداست لبخند گفت و هنر یکرنگی ...

پاسخ:
یه روز ازم پرسید چرا هیچ وقت لبخند نمی زنی ؟

این سوال مثل یه مشت خورد تو صورتم . یه ضربه محکم که انتظارشو نداشتم .

لبخند فقط مال پولدارهاست . من توان مالیشم ندارم .

حتما برای اینکه لجم و دربیاره شروع کرد به خندیدن . لابد فکر می کنه من پولدارم .

صندوق شما همیشه پر از اسکناسه . کسی رو نمی شناسم که در عرض روز اینقدر اسکناس ببینه .

گفت : اما من با این اسکناسا باید تا آخر ماه ، پول جنسا و اجراه رو بپردازم . می دونی چیز زیادی باقی نمی مونه .

اون وقت بیشتر خندید . مثه اینکه میخوات کفر من و دربیاره .

گقت : نه اشتباه می کنی این لبخند که خوشبختت می کنه .
منم مشکی!
دفعه اول خواستم تو ذوقت نخوره :دی
سوای اینکه خودم از قالب مشکی خوشم میاد، اینجا با رنگ مشکیش شناخته شده

پاسخ:
مرسی واقعا !

4 - 2 به نفع مشکی چه می کنه این مشکی [ با لهجه فردوسی پور]

منم مشکی
گرچه با مشکی مخالفم اما اینجا با اون قالب خوشگل تر بود !

راستی قضیه ی این اعداد چیه ؟

پاسخ:
سلام

5 - 2 به نفع مشکی و چیزی نمونده رنگی شیشتایی بشه !

گل شیشم هرکی بزنه کار تمومه ! قالب عوض میشه...

اون عددا یه جور شمارش برا خودم نوشتم ببخشید عمومی نوشتم خواستم همیشه جلو چشمم باشه....
در آیینه ، به خود آمدم !
پس
خود را خوب بشناسیم
خوب را به خود بشناسیم ...

پاسخ:
شقیقت سفیده داری پیر میشی.
چقد آینه حرفاشو ، ساده میگه.
قالب جدید مبارک!

پاسخ:
ممنون ... دیدید چه جور با نظر سنجی قالب تغییر دادم!

البته نظر سنجی ادامه داره 5 - 2 مشکی برنده شده اگه مثن 9 - 5 یه نفع رنگی باشه عوض میشه پس مخالفین مشکی نا امید نشن. !
۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۳۹ گذری عاشقانه
"لذت نان شدن زیر دندان "او"
گندمم را سوی آسیا می‌کشد"

*****************
بابت کیک دستتون درد نکنه.فقط نگفتید اسمش چی بود؟

راستی مگه قربانی سال تحویل برنامه داشت؟
چه دریغی به دریغهام افزودید که اون برنامه رو ندیدم...

پاسخ:
این روزها زیاد عطسه می زنم ! دکتر می گفت به مرکبات آلرژی داری ؛ من اما ترجیح می دهم بمیرم تا اینکه دنیا را بدون پرتقال سر کنم که دهان تو همیشه بوی پرتقال می دهد؛ * اصغر عظیمی مهر

سلام

خواهش می کنم! کیک ساده گمانم اسمش باشد!

یعنی واقعا من الان قصد ندارم دق دلی بدم ولی فوق العاده اجرا کرد ندیدید حیف ...

اولش یک قطعه اجرا کرد که اسمش نمی دونم با حال هوای بهار بود
بعد تیتراژ "کیف انگلیسی" خوند فوق العاده بود
بعد تیتراژ شب دهم خوند
اصلا هیچ نمی گم

مرز در عقل و جنون باریـــک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مــــــردم
گیسویت تعزیتی از رویـا
شب طولانی خون تا فردا
خون چرا در رگ من زنـجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است
مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانــــی
عشق تو پشت جنون محو شـده
هوشیاری است مگو سهو شده
من و رسوایی و این بار گناه
تو و تنهایی و آن چشم ســیاه
از من تازه مسلمان بگذر ، بگــذر
بگذر ، از سر پیمان بگذر ، بگذر
دین دیوانه به دین عشق تو شـــد
جاده ی شک به یقین عشق تو شد
مستم از جام تهی ، حیرانی
باده نوشیده شده پنـــــــهانی
دکتر افشین یداللهی
خواننده : علیرضا قربانی

بعد رسوای زمانه را خواند ! به جان خودم دروغ نمی گم!

تازه تو ای پری کجایی را خواند

مدار صفر درجه را خواند

اینها را ارکستر زنده اجرا کردن ها فقط حیف که تلویزیون گروه ارکستر نشون نداد...

همه رو ضبط کردم اگه الان اینجا خارج بود من همه فایل را برای شما تو 5 دقیقه ایمیل می کردم مگه چقده حجمش 550 مگابایت!
+++
الان دوباره فیلمش دیدم یه صحنه ارکستر رو نشون میده یه بیست نفری هستن! اسم گروهشان هم مهرگان بود.
۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۲۲ گذری عاشقانه
خطر

خواستی تا گله از این غم جانکاه کنم

نفسی مانده مگر تا ز غمت آه کنم ؟

تو همانی که بنا بود کبوتر که شدم

سفری دور به همراه تو تا ماه کنم

امشب اما سر پرواز ندارم ، باید

دست احساس تو را از دل کوتاه کنم

خالی از عشقم و از عقل ، ببین! آمده ام

سر پر شور تو را نیز پر از کاه کنم

باید امشب بروم بر سر یک بام بلند

شهر را از خطر چشم تو آگاه کنم !



قالی پا خورده

از روز دیدارش دقایق لحظه لحظه خوب تر می شد

هر روز - تا روزی که رفت از پیش من - محبوب تر می شد

بوسیدنش کار بزرگی بود و من جرأت نمی کردم

وقتی لبش با اشک هایش نم نمک مرطوب تر می شد

او دیگری را برگزید اما نمی دانم چرا هر قدر

وی را طلب می کرد ، خود در نزد من مطلوب تر می شد

از دور می دیدم که می خندند و من هر دم به دست بغض

فریادهای سرکشم در سینه ام سرکوب تر می شد

از سرنوشت خود جدایی را جدا می خواستم اما

دل هر چه می جنگید با تقدیر خود ، مغلوب تر می شد

دل قالی پا خورده و پر نقشی از نیرنگ دنیا بود

فرشی که هردم زیر پای این و آن مرغوب تر می شد .

"محمدرضا طاهری"

پاسخ:
پر نقش تر از فرش دلم ، فرش دلم بافته ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله ها را ، حوصله ها را

ممنون.
رفتیم چندوقت پیش اختتامیه شعر تالار وحدت...قربانی غوغا کرد اونجا با گروهش..آقا جاتون خالی..

گل شیشمو کی زد؟؟؟واقعا چه میکنه این مشکی

پاسخ:
سلام

یک بار هم این آقای قربانی حیف شد رو دل ما گذاشت ... همین جشنواره موسیقی فجر 91 شرکت کرده بودن و هر خواننده توی یه شهر کارش اجرا می کرد و از قضا شهر ما میزبان آقای قربانی بود و من بعد از ظهر روز اجرا فهمیدم که کلا کار از کار گذشته بود...

گل ششم! صداش در نیارید چون تقلب رخ داد و ما اعمال نفوذ کردیم و همون 5 - 2 کار را تمام شده دانسته و اعلام برندگی کردیم !
سلام
به به میبینم که شما هم با این آهنگا کلی کیفور میشین...
اینم آهنگای "مدار صفر درجه" و "شب دهم" و "کیف انگلیسی" و البته یک آهنگ دیگه که من دوستش دارم آهنگ "پس از باران" و "اولین شب آرامش"

http://s4.picofile.com/file/7740657418/Recorded_Audio_2003_Feb_11_03_01_48_PM.mp3.html
.
http://s4.picofile.com/file/7740657739/Recorded_Audio_2003_Feb_14_04_14_45_PM.mp3.html
.
http://s4.picofile.com/file/7740658595/Recorded_Audio_2003_Feb_14_08_54_10_AM.mp3.html
.
http://s4.picofile.com/file/7740658923/00000000.wma.html
.
http://s4.picofile.com/file/7740659351/Avalin_shabe_aramesh.wma.html
من یک دنیا آهنگ دارم توی کامپیوترم که گاهی خودمم نمدونم از کجا آوردمشون؟!؟!؟
همیشه توی محیط کارم که توی آتلیه هرکسی پشت سیستمش میشست و کار میکردیم و ساعت ها سرمون توی کامپیوتر بود همه از من میخواستن که آهنگ انتخابی بذارم و به انتخابم اعتماد داشتن و میدونستن توی خورجین من همه جور آهنگ اصیلی هست...
از 50 سال با موسیقی ایران بگیرین تا شهر قصه و موسیقی های سنتی این روزا...
اما با این وجود بعضی آهنگا مثل نمونه های بالا طور دیگه ایه و بعضی آهنگها هم از بس ناخودآگاه شنیدیم برامون خاطره انگیزه که حالا برامون جالبه...
البته آهنگ کیف انگلیسی یک موردایی داره توی فایلش نمدونم چرا...امیدوارم به دردتون بخوره

پاسخ:
سلام

ممنون لطف کردید اولین شب آرامش و پس از باران را نداشتم و خیلی هم قشنگ بودن

کیف انگلیسی همون طور که گفتید مشکل داشت ...

و اما انصافن دو تا از بهترین سریال های تلویزیون این مدار صفر درجه و پس از باران بودن البته خانه ای در تاریکی هم!

پس از باران چه شروع طوفانی داشت جشن تولد بود یا سالگرد ازدواج یادم نیس منتظر بابا و مامان شون بودن که خبر مرگشون آوردن ! بعد هم بازی زیبای پاک نیت -ارباب عزت سالاری- ...

تیتراژ مدار صفر درجه هم که اصلن گفتن نداره اصلا سزیال که کار حسن فتحی باشه تیتراژ هم قربانی! سریال های فتحی همشون خوبن از این صفر درجه تا قبل ملاصدرا -روشن تر از خاموشی-بعدش میوه ممنوعه و در مسیر زاینده رود و شب دهم و اون سال های دور پهلوانان نمی‌میرند و فردا دیر است... و تا همین زمانه که جدیدن داد!
۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۲۸ گاهی مرا درخت صدا می زنند!
پاسخ:

و اما این همه تبلیغات کردیم حیف است فایل ها را آپ نکنم گرچه تصویری قشنگ تر است ولی چون حجمش زیاد بود و کمبود امکانات پس فایل ها را ام پی تری کردم با حجم کم! و چند تا هم عکس....

توی این صفحه جداگانه از وبلاگ است ...

http://peeadero.blogfa.com/page/11



آقا حالا که تقلب کردین منم نظر خودم رو بدم
من با این رنگ مشکی خیلی مشکل دارم
رنگ روشن خیلی خیلی بهتره

پاسخ:
سلام
تقلب تاثیر گذاری نبوده قرار بوده 6 تایی که شود عوض کنیم ما همان 5 بر 2 عوض کردیم ... یعنی رای خودمان هم یکی حساب کردیم
و ممنون که رای دادید ما اینجا با نظر سنجی انتخاب می کنیم تا الان با رای شما 5 بر 3 به نفع مشکیدوستان است قول میدهیم اگر در رای گیری قالب روشن جلو بیافتد عوض کنیم پس دوستان مخالف مشکی ناراحت نشوند! و همچنان رای بدهید!
سلام
ممنون واسه آپلود
.
منم مشکی

پاسخ:
سلام

خواهش می کنم ... قابل شما نداره ...

خب خدا رو شکر گل ششم هم زده شد و ما محکوم به تقلب نیستیم !

شش تایی ها نا امید نشن!
تورا میخواهم
در این جمله اندوهی هست
دوست من تو میدانی چیست اندوهم؟ (دلم خواست حرفمو کامل نزنم و بپرسمش)
آپم

پاسخ:
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۳۴ گذری عاشقانه
ممنون بابت لینکها
همشو دانلود کردم.

واقعن چه صدای گرم و دوست داشتنی دارن آقای قربانی

پاسخ:
قابلی نداشت...

پوزش از نوع فراوان من ب اشتباه تایپ کرده بودم.
تورا میخواهم
درین جمله اندوهی هست...

پاسخ:
من هم باید پوزش بخوام چون راستش شما نوشته بودید :
"درین مله اندوهی هست..." که من با استفاده از نبوغ فراوانم ! حدس زدم ل همان ا بوده که در صفحه کلید کنار هم هستن اینجورش کردم! "درین ماه اندوهی هست..."

خیر!
بنده با تلفن همراهم اکثرا کامنت ها رو میذارم مثلا وقتهایی که تو اتوبوس تاکسی یا آن ترک کلاسها هستم
چون یا کلاسم یا سرکار یا دستم به امورات خونه و غذا اینا بند هستش
خب حالا حدس ادامشو بزنید!!!

پاسخ:
بله...
و اما حدس [ http://images.persianblog.ir/470743_gkKpXXJV.jpg ]

ایکیوسان هم نتونست حدسی بزنه ...
تورا میخواهم
دراین جمله یک اندوه است
اندوه نداشتن!!!
شاید باور نکنی ولی این جمله چند روز منو درگیر کردش!

پاسخ:
اندوه نداشتن!

"خواستن توانستن ...." نیست گاه اندوهیست که بر دل می ماند!
عکسو که دیدم خندم گرفت و البته خندیدم!!!!!
و البته گاهی نتوانستن دلیل بر نخواستن نیست یه جاهایی نفس بریده میشود!

پاسخ:
اینم کودکی هاشه !

http://static.niazerooz.com/Im/P/89/1123/Safe6343312376421.jpg

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">