پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

ای سبد هاتان پر خواب ! سیب آوردم ... سیب سرخ خورشید.

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۴۴ ب.ظ

نه گندم و نه سیب 

آدم فریب نام تو را خورد  


olx7hb8gcisho6wz84ga.jpg


آدم گناه داشت که بیرون شد از بهشت              عشق تو بود؛ حالت عصیان گرفته بود  **


+  امروز هم از کیمیای نام تو 

    این واژه های خام 

    در دستهای خسته ی من شعر می شوند*


* قیصر امین پور 

** حسن بیاتانی

نظرات  (۱)

از کیمیای نام تو ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">