پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یوسف رحیمی» ثبت شده است

بانو شما از ریشه ی عشقی اصیلی

                                  محض رضای مهربانی «اشفعی لی»


                                               - مجید تال -


  شاعری در قطار قم - مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت:

                       شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران ،  بانو !

                                     - سید حمید رضا برقعی -

عکس از اینجا 

مرغ دلم راهی قم می شود

در حرم امن تو گم می شود

عمه سادات سلام علیک  

روح عبادات سلام علیک

 کوثر نوری به کویر قمی

آب حیات دل این مردمی

عمه سادات بگو کیستی؟

فاطمه یا زینب ثانیستی؟

از سفر کرب و بلا آمدی؟

یا که به دنبال رضا آمدی؟

من چه کنم شعله داغ تو را

درد و غم شاهچراغ تو را

کاش شبی مست حضورم کنی

باخبر از وقت ظهورم کنی

مرحوم محمدرضا آقاسی 


چشم دلم به سمت حرم باز می شود

با یک سلام صبح من آغاز می شود

 پر می کشد دلم به هوای طواف تو

وقتی که لحظه لحظه ی پرواز می شود

 قفل دلم شکسته کنار در حرم

از مرقدت دری به جنان باز می شود

 فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه

اینجا دل شکسته سبب ساز می شود

 کو چشم روشنی که ببیند در این حرم

هر روز چند مرتبه اعجاز می شود

 اعجاز توست اینکه دلم یا کریم توست

قلب تپنده ی حرم قم، حریم توست

یوسف رحیمی


بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکر و زنها کنیزهات

 مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

 خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

 اعجاز این ضریح که همواره بی‌حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

 سید حمیدرضا برقعی


و قابل توجه دختر خانم ها : روزتان مبارک !

و بشنوید از این آدرس :


خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر

که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر


عرض حاجت می‌کنم آن‌جا که صاحب‌خانه‌اش

پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر


گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم

راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر


زیر دِین چارده معصومم اما گردنم

زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر


گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که

داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر


آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است

با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر


قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین

همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر

fxi9b5zkinxxb87lsc.jpg

قصد این بار قصیده از برادر گفتن است

ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر


من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم

لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر


عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر


مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد

هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر


چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است

این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر


پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا

این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر


ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!

چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر


از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر


بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی

جان زهرا(س) چون شنیدم که به مادر بیشتر...


بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...


حسین رستمی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۴۵
شما مرا درخت صدا کنید




شکر خدا که بوی محرم گرفته ام
در کوچه های سینه زنی دم گرفته ام

شکر خدا عبادت من روضه های توست
در دل دوباره هیئت ماتم گرفته ام

گاهی کنار روضه ات از دست می روم
با چشمهای پر شفق و غم گرفته ام

این آبروی نوکری هیئت تو را
از دستمال مشکی اشکم گرفته ام

دیگر هراس روز قیامت نمی برم
وقتی دخیلی از پر پرچم گرفته ام

با تربت تو کام دلم را گشوده اند
عمری اگر که بوی محرم گرفته ام

یوسف رحیمی



+بیت عنوان از مرحوم قیصر امین پور
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۰ ، ۰۲:۱۴
شما مرا درخت صدا کنید