پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر اعظم» ثبت شده است


امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن

گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد، شیرین بیان، حلوای تر

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری

محمد صالح اعلا

+

یا رسول اللّه! امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم

اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!

یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما lمی شود با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس کرد .

سلام، غریب تر از هر غریب!

سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!

سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!

سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!

سلام، امام غریب من!

ای کریم آل طه ! باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد.

ای کریم آل طه ! وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.

ای کریم آل طه ! بوی غربت حنجره ات، جهانی را غریبانه به گریه می اندازد.

ای کریم آل طه ! باور کنم، تشییع غریبانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه؟

اى کریم اهل بیت علیهم السلام قلب اندوهگینمان در عزاىت ، دیدار و شفاعتت را در قیامت مى طلبد تا طعم بخشندگى تو را دریابیم.



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۰ ، ۲۲:۳۰
شما مرا درخت صدا کنید

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را

کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن

گل های شمعدانی همه شکل تو هستند

رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد

دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری

پیغمبری، با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر

این خانه لبریز تو شد، شیرین بیان، حلوای تر

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری

پیغمبری، با جان عاشق کار داری

محمد صالح اعلا

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۰ ، ۲۰:۱۱
شما مرا درخت صدا کنید
آقا سلام گرچه بلند است جایتان
می خواهم از زمین بنویسم برایتان

یک نامه حاوی همه حرفهای راست
یک نامه از کسی که کمی عاشق شماست

یک نامه از بلندی انسان که پست شد
یک نامه از کسی که دچار شکست شد

این نامه مدح نیست فقط شرح ماتم است
یک ذره از هزار نوشتم اگر کم است

بعد از شما غبار به آیینه ها نشست
شیطان دوباره آمد و جای خدا نشست

پرپر شدند در دل طوفانی از بدی
گلهای رو سپید همیشه محمدی

آمد به شهر فاجعه، اسلام راحتی
انسان منهدم شده، قرآن زینتی

بیمارهای عشق خدا« بهتر»ی شدند
جلباب هایمان کم کم روسری شدند

خورشید مرد و شام تباهی دراز شد
بر روی دشمنان در این قلعه باز شد

در کسوت قدیمی آزادی زنان
تبلیغ پشت پرده شهوت مجاز شد

در کار حق مداخله کردیم، بد نبود
نان و شرف معامله کردیم، بد نبود

کم کم اصول دین خداوند پول شد
هر کس که پول داشت نمازش قبول شد

حرف خدا و دین محمد ز یاد رفت
آری تمام غیرت یاران به باد رفت

مسجد تهی و شهر پر از جنب و جوش شد
حتی بهشت نیز خرید و فروش شد

راه خدا به جانب ناحق کشیده شد
کم کم دروغ مصلحتی آفریده شد

تخم ریا میان دل ما جوانه زد
و مصلحت به گردۀ دین تازیانه زد

هر لقمۀ حرام شده سیر کردمان
و سفره های کفر نمک گیر کردمان

و کاروان جدا شد از راه مستقیم –
یعنی خلاصه می کنم آقا عوض شدیم

آقا خلاصۀ همه نامه ام غم است
آقا خلاصه می کنم اینجا جهنم است

یک بار دیگر از غم انسان طلوع کن
از عمق استغاثه یاران طلوع کن

یا از خدا عذاب زمین را طلب نما
یا اینکه مثل رحمت باران طلوع کن

دنیای ما اگرچه گرفتار آمدست
اما هنوز تشنه نام محمد است

در انتهای نامه خیسم سلام بر
نام بزرگوار و نجیب پیامبر

سید مهدی موسوی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۵۶
شما مرا درخت صدا کنید