پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پروانه نجاتی» ثبت شده است

دل را پر از طراوت عطر حضور کن
آقا تو را به حضرت زهرا ظهور کن

آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه
برگرد و شهر را پر از امواج نور کن

شب های جمعه یاد تو بیداد می کند
آدینه ای زکوچه دنیا عبور کن

آقا چقدر فاصله اندوه انتظار
فکری برای این سفر راه دور کن

زین کن سمند حادثه را تکسوار عشق
جان را پر از شراره غوغا و شور کن
 
آقا چقدر ضجه زنیم و دعا کنیم
یا بازگرد یا دل ما را صبور کن

پروانه نجاتی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۶:۱۴
شما مرا درخت صدا کنید