پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی اسفندیاری نیما یوشیج» ثبت شده است

نیما یوشیج (علی اسفندیاری)

تو را من چشم در راهم شباهنگام 
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی 
وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم 
تو را من چشم در راهم . 

شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران 
خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام 
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم 
تو را من چشم در راهم

نیما یوشیج (علی اسفندیاری)

جمعه نوشتـــــــــــــــــــــ:

تفعل زدم نیمه ی شب به قرآن 
کتابی که از وحی شیرازه دارد

برای دلم آیه ی صبر آمد 
ولی نازنین ، صبر ، اندازه دارد . . . 

اللهم عجل لولیک الفرج

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۰ ، ۱۵:۵۰
شما مرا درخت صدا کنید