پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه حسن زاده آملی» ثبت شده است

دنبال شروع بودم ،

اولین چیزی که چششم را گرفت مطلبی بود از علامه حسن زاده آملی که از وبلاگ دوستم که چند دقیقه پیش با هم ، هم صحبت بودیم پیدا کردم :


  من به شما ذکر سکوت میدهم .


بعدن نوشت:

-  عملی نیست...... یعنی درست بگم عملی نشد .... نتونستم.....

                       هنوز زود ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۵۷
شما مرا درخت صدا کنید

شعر زیبایی از علامه حسن زاده آملی

باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب

همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب

آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب

نور خداییست که در شرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب

آب حیاتست که در جزء و کل
انسحب ینسحب انسحاب

شک که دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب

از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ینحلب انحلاب

صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب یحتجب احتجاب

سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب یغترب اغتراب

آمُلیا موعد پیک اجل
اقترب یقترب اقتراب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۰ ، ۱۱:۰۱
شما مرا درخت صدا کنید
الهی! عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم.

الهی! همه برهان توحید خواهند و حسن دلیل تکثیر.

الهی! همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو.

الهی! اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.

الهی! همه از مردن می ترسند و حسن از زیستن که این کاشتن است و آن درویدن.

الهی! حسنم کردی، احسنم کن.

الهی! آزمودم تا شکم دائر است، دل بائر است؛ دلِ دائرم ده.

الهی! همه از تو دوا خواهند، حسن از تو درد.



من این دنیای فانی را نمی خواهم نمی خواهم

من این لّذات آنی را نمی خواهم نمی خواهم

به جز محبوب یکتایم نمی دانم نمی دانم

به جز آن یار جانی را نمی خواهم نمی خواهم

به جز راه وصالش را نمی پویم نمی پویم

جز این ره کامرانی را نمی خواهم نمی خواهم

به فطرت عشق پاکش رابه دل دارم به دل دارم

دگر معشوق ثانی را نمی خواهم نمی خواهم

دلم از وی نشانی را به من داده به من داده

ز دیگر کس نشانی را نمی خواهم نمی خواهم

به جز بار حضوری را نمی یارم نمی یارم

سبکبارم، گرانی را نمی خواهم نمی خواهم

به جان درد و غم او را خریدارم خریدارم

ز غیرش مهربانی را نمی خواهم نمی خواهم

دل بشکسته می خواهم ندانستم ندانستم

گر من شادمانی را نمی خواهم نمی خواهم

به جز قرآن کتابی را نمی خوانم نمی خوانم

به جز سبع المثانی را نمی خواهم نمی خواهم

علی و آل پاکش را پذیرفتم پذیرفتم

فلانی و فلانی را نمی خواهم نمی خواهم

حسن را در لقای خود نگهدارش نگهدارش

که بی تو زندگانی را نمی خواهم نمی خواهم

پ.ن :

اشعار بالا از علامه حسن حسن زاده آملی
علامه حسن زاده آملی که در وصف ایشان علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان چنین فرمودند:
شخصیت آقای حسن زاده را جز امام زمان(عج) کسی به آن پی نبرده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۰ ، ۲۲:۲۳
شما مرا درخت صدا کنید