پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیمین بهبهانی» ثبت شده است

بعضی مطلب ها که حرف زیادی دارند گاه از زیادی سکوت می کنند...این پست وبلاگ از آن هاست - گرچه قسم خورده بودم ننویسم که یادگار نماند ولی...  خدا ببخشد. - 


این آهنگ رو امروز از یه ماشین که پای دامنه کوه  نزدیک خونمون - پارکی ست در دامنه کوه - شنیدم ، همون جا وایسادم تا همش گوش بدم اما دوست همراهم گفت چه شد بیا ورفتم ولی حوصله نکردم و از اسپیکر مبایلم آن صدای معروف و مشهور و خاطره انگیز  را  گوش دادم که دلم آروم بگیره و نگرفت...



۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۵۹
شما مرا درخت صدا کنید