رو به گندم زارها میآیی ای مولای گندمگون
آیه صلحند چشمان شما والتین و الزیتون
.
.
.
.
بیتِ آخر حالتش این است، غافلگیر خواهد کرد
ـ ناز دارد ـ میرسد هرچند گاهی دیر خواهد کرد
.
.
لحظهها را بی تماشایت نگو باور کنم مولا!
«من نه آن رندم که ترک ساقی و ساغر کنم» مولا!
تا کی اینجا قصهی خورشید پنهان را بخوانم من
«یوسف گمگشته باز آید به کنعان» را بخوانم من
.
.
(قاسم صرافان)
+ .
.
.
پر از شک و یقینم بی تو ایمانی نخواهم داشت
خدا حرف دل این نیمه کافر را نمی فهمد
خیابان ها و ماشین های سر در گم نمی دانند
که دنیا درد انسان معاصر را نمی فهمد
چراغ سبز یا قرمز چه فرقی می کند وقتی
سواره خط کشی قلب عابر را نمی فهمد
حضور حاضر غایب که می گویند یعنی من
غریب افتاده ای که جمع حاضر را نمی فهمد
.
.
. (سید علیرضا جعفری)
+ وحشتناک است که هیچ (کسی یا چیزی) نداشته باشی جز او که از او گریخته ای و به هم زده ای...
زین العابدین (ع) یادم داده است:
إِلَهِی وَ سَیِّدِی - خدایا اى آقاى من ، -
وَ عِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ - به عزّت و جلالت سوگند ، -
لَئِنْ طَالَبْتَنِی بِذُنُوبِی لَأُطَالِبَنَّکَ بِعَفْوِکَ - اگر مرا به گناهانم پىجویى کنى،من تو را به عفوت پى مىجویم -
وَ لَئِنْ طَالَبْتَنِی بِلُؤْمِی لَأُطَالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ،
- و اگر مرا به پستىام تعقیب نمایى،من تو را به کرمت مىخواهم، -
وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ - و اگر به دوزخم دراندازى -
لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّی - اهل دوزخ را به محبتم به تو آگاه مىسازم. -
لَکَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی - خدایم و آقایم -
إِنْ کُنْتَ لا تَغْفِرُ إِلا لِأَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ فَإِلَى - اگر جز اولیا و اهل طاعتت را نیامرزى، -
مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ - پس گنهکاران به چه کسى پناه برند، -
وَ إِنْ کُنْتَ لا تُکْرِمُ إِلا أَهْلَ الْوَفَاءِ -و اگر جز اهل وفا را اکرام ننمایى، -
بِکَ فَبِمَنْ یَسْتَغِیثُ الْمُسِیئُونَ - پس بدکاران از چه کسى فریادرسى خواهند؟ -
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی از - اینجا -
+ التماس می کنم دعایم کنید به قدر "خدایا دعاش برآورده کن"... برای سه حاجت برای سه تن.