پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زهرا بیدکی‌ فیلیان‌» ثبت شده است

 رد شد شبیه‌ رهگذری‌ باد، از درخت‌
آرام‌ سیبِ کوچکی‌ افتاد از درخت‌
افتاد پیشِ پای‌ تو، با اشتیاق‌ گفت:
ای‌ روستای‌ شعر تو آباد از درخت،
امسال‌ عشق‌ سهم‌ مرا داد از بهار
آیا بهار سهم‌ ترا داد، از درخت؟
امشب‌ دلم‌ شبیه‌ همان‌ سیب‌ تازه‌ است‌
سیبی‌ که‌ چید حضرت‌ فرهاد از درخت‌
کی‌ می‌شود که‌ سیب‌ غریبِ نگاه‌ من‌
با دستِ گرم‌ تو شود آزاد از درخت‌
چشمان‌ مهربان‌ تو پرباد از بهار
همواره‌ رهگذار تو پرباد از درخت‌
امروز آمدی‌ که‌ خداحافظی‌ کنی‌
آرام‌ سیب‌ کوچکی‌ افتاد از درخت!

 ‌زهرا بیدکی‌ فیلیان‌

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۶:۱۵
شما مرا درخت صدا کنید
عشق از من و نگاه تو تشکیل می‌شود
گاهی تمام من به تو تبدیل می‌شود

وقتی به داستان نگاه تو می‌رسم
یکباره شعر وارد تمثیل می‌شود

ای عابر بزرگ که با گامهای تو ...
از انتظار پنجره تجلیل می‌شود

تا کی سکوت و خلوت این کوچه‌های سرد
بر چشم های پنجره تحمیل می‌شود؟

آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل می‌شود؟

بی شک شبی به پاس غزلهای چشم تو
بازار وزن و قافیه تعطیل می‌شود

«آنروز هفت سین اهورایی بهار
موعود! با سلام تو تکمیل می‌شود»

 زهرا بیدکی

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۸۹ ، ۱۴:۳۹
شما مرا درخت صدا کنید