پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زینب (س)» ثبت شده است

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی

غریب تا که نماند حسین بی عباس
به جای خواهری آن‌جا برادری کردی

گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین
چه خواهری تو برادر؟ که مادری کردی

تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر
تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی

پس از حسین چه بر تو گذشت وارث درد!
به خون نشستی و در خون شناوری کردی

به روی نیزه سر آفتاب را دیدی
ولی شکست نخوردی و سروری کردی

چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفاشان
زبان گشودی و روشن سخنوری کردی

زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود
سخن درست بگویم تو حیدری کردی

تویی مفسر آن رستخیز ناگاهان
یگانه قاصد امت! پیمبری کردی

بدل به آینه شد خاک کربلا با تو
تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی

من از کجا و غزل گفتن از غم تو کجا؟
تو ای بزرگ! خودت ذره‌پروری کردی

شعرازامیری اسفندقه

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۰ ، ۱۴:۰۹
شما مرا درخت صدا کنید