پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین پناهی» ثبت شده است

و رسالت من این خواهد بود

تا دو استکان چای داغ را

از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم،

تا در شبی بارانی

آن ها را با خدای خویش

چشم در چشم هم نوش کنیم


حسین پناهی 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۰ ، ۱۲:۵۲
شما مرا درخت صدا کنید

میزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی؟؟؟

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۸۹ ، ۲۳:۰۷
شما مرا درخت صدا کنید