پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین رستمی» ثبت شده است

فاطمه ، فاطمۀ دورۀ پیغمبر نیست

یا نه! این فاطمه آن فاطمۀ حیدر نیست

چه سوالی ست که می پرسی؟ علی جان خوبی؟!

من کجا خوبم اگر حال شما بهتر نیست

غیر از این دردِ حجابی که گرفتی از من

بستری بودنت آن قدر عذاب آور نیست

فضه می گفت بیایید غذا آماده ست

زینبت گفت نمی آیم اگر مادر نیست

گریه آور شده این آمد و رفتی که مراست

وای از این خانه که دارای در دیگر نیست

حسین رستمی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۱۳
شما مرا درخت صدا کنید

بانو شما از ریشه ی عشقی اصیلی

                                  محض رضای مهربانی «اشفعی لی»


                                               - مجید تال -


  شاعری در قطار قم - مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت:

                       شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران ،  بانو !

                                     - سید حمید رضا برقعی -

عکس از اینجا 

مرغ دلم راهی قم می شود

در حرم امن تو گم می شود

عمه سادات سلام علیک  

روح عبادات سلام علیک

 کوثر نوری به کویر قمی

آب حیات دل این مردمی

عمه سادات بگو کیستی؟

فاطمه یا زینب ثانیستی؟

از سفر کرب و بلا آمدی؟

یا که به دنبال رضا آمدی؟

من چه کنم شعله داغ تو را

درد و غم شاهچراغ تو را

کاش شبی مست حضورم کنی

باخبر از وقت ظهورم کنی

مرحوم محمدرضا آقاسی 


چشم دلم به سمت حرم باز می شود

با یک سلام صبح من آغاز می شود

 پر می کشد دلم به هوای طواف تو

وقتی که لحظه لحظه ی پرواز می شود

 قفل دلم شکسته کنار در حرم

از مرقدت دری به جنان باز می شود

 فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه

اینجا دل شکسته سبب ساز می شود

 کو چشم روشنی که ببیند در این حرم

هر روز چند مرتبه اعجاز می شود

 اعجاز توست اینکه دلم یا کریم توست

قلب تپنده ی حرم قم، حریم توست

یوسف رحیمی


بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکر و زنها کنیزهات

 مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

 خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

 اعجاز این ضریح که همواره بی‌حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

 سید حمیدرضا برقعی


و قابل توجه دختر خانم ها : روزتان مبارک !

و بشنوید از این آدرس :


خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر

که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر


عرض حاجت می‌کنم آن‌جا که صاحب‌خانه‌اش

پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر


گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم

راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر


زیر دِین چارده معصومم اما گردنم

زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر


گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که

داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر


آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است

با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر


قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین

همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر

fxi9b5zkinxxb87lsc.jpg

قصد این بار قصیده از برادر گفتن است

ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر


من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم

لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر


عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر


مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد

هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر


چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است

این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر


پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا

این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر


ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!

چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر


از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر


بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی

جان زهرا(س) چون شنیدم که به مادر بیشتر...


بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...


حسین رستمی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۴۵
شما مرا درخت صدا کنید

فایل تصویری این شعر رو حتما دانلود کنید


خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر

که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر

عرض حاجت می‌کنم آن‌جا که صاحب‌خانه‌اش

پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر

گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم

راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر

زیر دِین چارده معصومم اما گردنم

زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر

گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که

داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر

آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است

با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر

قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین

همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر

قصد این بار قصیده از برادر گفتن است

ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر

من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم

لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر

مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد

هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر

چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است

این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا

این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!

چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر

از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر

بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی

جان زهرا(س) چون شنیدم که به مادر بیشتر...

حسین رستمی

مریض آمده اما شفا نمی خواهد

قسم به جان شما جز شما نمی خواهد


برای پیش تو بودن بهانه ای کافی است

بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد


دلیل ناله ی ما یک نگاه محبوب است

وگرنه درد دل ما دوا نمی خواهد


فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:

مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟

.

.

قاسم صرافان


آسمان دلگیر بود اینجا، زمینش خسته بود

قرنها بال کبوتر، پای آهو بسته بود


سرزمین عشق بود اما سلیمانی نداشت

ملک عاشق ها هزاران سال سلطانی نداشت


باده نوشان شهرشان یک عمر بی میخانه بود

دست پیمان بسته ی این قوم بی پیمانه بود


تا سحرگاهی ورق برگشت و خوش شد سرنوشت

آمد و خاک خراسان تکه ای شد از بهشت


کعبه و حج فقیران بود، می دانی چه کرد؟

آمد و ذیقعده در تقویم ما ذیحجه کرد


سرزمین تشنه ی ما بعد از آن میخانه داشت

ساقی خوش ذوق در میخانه، سقاخانه داشت


بعد از آن دستان ما در دست گوهر شاد بود

مثل عیسی قبله ی ما پنجره فولاد بود


تا که او را دیده، بند از پای آهو وا شده

از همان روز است چشم آهوان زیبا شده


از همان روز است این دل ها کبوتر می شوند

از تماس چوب پرها صاحب پر می شوند


چشم وا کن کور مادر زاد! گنبد را ببین

نور صحن عالم آل محمد(ص) را ببین


چشم وا کن پاره ای از پیکر پیغمبر است

یا علی گویان بیا! همنام جدش حیدر است


گوش کن اینجا دل هر سنگ می گوید رضا

سینه ی نقاره با آهنگ می گوید رضا

نور می گوید رضا، انگور می گوید رضا

مشهد از نزدیک، قم از دور می گوید رضا


مُهر می گوید رضا، سجاده می گوید رضا

خضر اینجا بر درت افتاده می گوید رضا


السلام ای شمس! محتاج نگاهی مانده ایم

در شب تاریک و مرداب سیاهی مانده ایم


یک نظر کن تا که از دیوار ظلمت رد شویم

شاهد «نورٌ علی نور»ِ تو در مشهد شویم


قاسم صرافان

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۱ ، ۰۲:۳۱
شما مرا درخت صدا کنید