پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن رفعت پور» ثبت شده است


پیش دنیایی که من دارم  چه دنیا کوچک است

عاشقم در چشم من دنیا و عقبی کوچک است

 

از شراب  عشق مستم کرده ساقی در ازل

نشئه لاهوت دارم  جام و مینا کوچک است

 

خواست تا کوچک نباشم   او نهنگم آفرید

شوق اقیانوس دارم چون که دریا کوچک است

 

رحمت بی منتها دیدم  خودش را خواستم

از چنین بخشنده ای جز این  تمنا کوچک است

 

خواستم بشناسمش  صوفی شدم  هو هو زدم

اهل معنی گشتم و دیدم که معنا کو چک است

 

خواستم وصفش کنم  شاعر شدم  اما چه سود !

چون که در وصفش عیان دیدم  زبانها  کوچک است


حسن رفعت پور

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۰ ، ۰۰:۵۰
شما مرا درخت صدا کنید



امشب دلم گرفته ، خدا را خبر کنید

آشفته ام، دو دست دعا را خبر کنید


از جانب قبله ندایی نمی رسد

پس بهتر است قبله نما را خبر کنید


دارد به انتهای جنون می رسد دلم

مجنونک بی سرو پا را خبر کنید


چیزی نمانده درد مرازیرو رو کند

حالم بد است زود دوا را خبر کنید


 این بادها در پی ویرانی  منند

لطفی کنید و زلف رها را خبر کنید


نزدیک تر، از رگ گردن خدا به ماست

آشفته ام، دو دست دعا را خبر کنید


         " حسن رفعت پور"

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۰ ، ۲۳:۰۲
شما مرا درخت صدا کنید