می روی بعد تو پای سفرم می شکند
مهره به مهره تمام کمرم می شکند
مرگ می آید و در آینه ها می بینم
زندگی مثل پلی پشت سرم می شکند
چار دیوار اتاق از تو و عکست خالی ست
یک به یک خاطره ها دور و برم می شکند
من که مغرورترین شاعر شهرم بودم
به زمین می خورم و بال و پرم می شکند
نقشه ها داشت برایم پدر پیرم ...آه
بغض من پای سکوت پدرم می شکند
هیچ کس مثل تو در سینه ی خود سنگ نداشت
بعد از این هرچه که من دل ببرم می شکند
می تراود مهتاب و غم این خفته ی چند
خواب در پنجره ی چشم ترم می شکند ...
رضا نیکوکار
++++
شهادت امام رئوف علی ابن موسی الرضا (ع) بر عاشقان حضرتش تسلیت باد ....
آخرش یک روز من دنبال کارم میروم میروم یکروزی آقا میگذارم میروم
با هزاران بند یعنی قدر آهو نیستم من که اینجا اینقَدَر بیاعتبارم میروم
شب، تمام نورها را از زمین دزدیده است عشق را پیشت امانت میگذارم میروم
دستهایت را ضریح سایههای من نکن اشک این همسایهها را در بیارم میروم
بیخیال چشمهایت میشوم، گفتم ولی دستکم حالا نگاهم کن که دارم میروم
علی محمد مودب