پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نغمه مستشار نظامی» ثبت شده است

چه مقدار خون خورده باشد غروب
که پیش از سحر مرده باشد غروب؟

چه مقدار آیینه ریز ریز؟
گمانم که نشمرده باشد غروب

گمانم که بر دوش خود بی کفن
تنت را خدا برده باشد غروب

چه کرده ست با خیمه آفتاب
که از شعله آزرده باشد غروب؟

چه کرده ست سر بر سر خیزران
که قرآن به سر برده باشد غروب؟

خدا خواست با یاد آن ظهر سرخ
ازآغاز افسرده باشد غروب

زمین ناز خورشید را می کشید
مبادا که پژمرده باشد غروب

نغمه مستشار نظامی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۰ ، ۰۰:۳۷
شما مرا درخت صدا کنید

گمان می کنم که زمانش رسیده برگردی 

به ساحت شب قدر ای سپـیـد برگردی 


هزار بیت فرج نذر می کنم شاید 

به دفتر غزلم ای قصیـده برگردی 


زمان آن نرسیـده کرامتـی بکنی؟ 

قدم به خانه گذاری به دیده برگردی؟ 


مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی 

به شهـر سبز ترین آفریده برگردی؟ 


گمان کنم که زمانش... گمان کنم حالا 

که پلـک شاعــری من پریده برگردی 


نگاه کن به خدا بی تو زندگی تنهاست 

قبول کن که زمانش رسیــده برگردی 


                                                 «نغمه مستشار نظامی»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۰ ، ۱۱:۰۰
شما مرا درخت صدا کنید
هی غزل می نویسم که شاید،با صدای تو معنا بگیرد

تا مگر با زبان من و تو،رونق عشق بالا بگیرد

هی غزل می نویسم که شاید ،تکه قلبی که در سینه مانده

در کنار دل مهربانت،با نفسهای تو پا بگیرد

هی غزل،هی غزل،هی غزل،هی...

مینویسم،نوشتی،نوشتم

تا به یمن غزل سرنوشتم در سرشت تو ماوا بگیرد 

من همانم که یک روز می گفت: هیچ کس در دلم جا ندارد

من همانم که دل را ورق زد،تا نگاهت در آن جا بگیرد

می نشینم کنار تو آنقدر تا نگاهت به چشمم بیفتد

تا که این چشم،این گوی لرزان،بهره ای از تماشا بگیرد

این تماشا تمامی ندارد تاتمام تو را دف بگیرم

تا که تنبور در دستهایت نبض این بیتها را بگیرد

تکه قلبی که در سینه ام بود این طرف ها بهاری نمی دید

پس تو از شهر باران رسیدی تا دلم بوی دریا بگیرد


نغمه مستشار نظامی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۰ ، ۱۳:۳۰
شما مرا درخت صدا کنید

وقتی دلی برای دلی تنگ می شود

انگار پای عقربه ها لنگ می شود!

تکراریند پنجره ها و ستاره ها

خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود

پیغام آشنا که ندارند بلبلان

هر ساز و هر ترانه بد آهنگ می شود

احساس می کنی که زمین بی قواره است!

انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود!

باران بدون عاطفه خشکی می آورد

رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود

هر کس به جز عزیز دلت یک غریبه است

وقتی دلت برای دلی تنگ می شود!!!

نغمه مستشار نظامی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۰ ، ۱۳:۲۷
شما مرا درخت صدا کنید

خواب دیدم یک نفر در مشک دریا می فروخت

بالها را می خرید و دستها را می فروخت

خواب دیدم آب بی تاب نگاهش مانده بود

او نگاهش را به یک فردای زیبا می فروخت

مثل باران در صدایش مهربانی غرق بود

اشکهایش را به یک لبخند صحرا می فروخت

او علم بر دوش با خورشید پیمان بسته بود

ماه زیبا را به تاریکی شبها می فروخت

گریه می کردند آنشب نخلهای نینوا

در کنار کودکی تنها که خرما می فروخت

خواب دیدم مشک را بر شانه اش آتش زدند

دستهایش در میان رود دریا می فروخت

نغمه مستشارنظامی

__________________________________

اعیاد شعبانیه بر همه دوستان مبارک.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۰ ، ۱۸:۳۱
شما مرا درخت صدا کنید