ان الانسان لفی بُغض
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۲۱ ق.ظ
انسان معاصر ِ خوبی هستم
فقط اخبار و افطارم یکی شده
مجری که لبخند میزند
لیوان را بر میدارم
سیل نیمی از مردم شهر را با خود میبرد
نان را که نزدیک لبهایم میبرم
پلیس آمریکا
با مشت توی دهان زن ِ سیاهپوست میزند
آب جوش آمده
ولی هنوز تکلیف داروهای بیماران ِ خاص روشن نشده
چای میریزم
شاخص بورس همزمان بالا میآید
قوری را که زمین میگذارم
زمین گرم و گرمتر میشود
کوههای یخی
به اقیانوسها حمله میکنند
دو حبه قند /یک لیوان چای
دو سرباز اسرائیلی
یک جوان فلسطینی
چایم تمام میشود
ولی حکایت جامهای جهانی همچنان باقی است
خرما برمیدارم
به خدا فکر میکنم
محمد درودگری - رمضان نود و سه
برای فرج موعود و برای نجات مظلومین و مستضعفین جهان دعا کنید
۹۳/۰۴/۲۰
دارم با موبایل نظر میدم !
ارتباط برقرار کردن و فهمیدن شعر نو شرایط خاصی می طلبه که متاسفانه من معمولا ندارم !
اما ظاهر شعر نشون میده پرمعناست
جسارتا "ولی هنوز" را نوشتی "ولی هنز"
التماس دعا