پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

سالگرد رحلت خورشید شد

چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۰۰ ق.ظ

در سوگ روح الله و مقام او و مقام یار همیشگی اش سید علی و در انتظار فرج امام زمان

باز روز امتحان تجدید شد

سالگرد رحلت خورشید شد

هین مشو نومید و سر در پر مکن

ارتحال عشق را باور مکن

چشم مهدی تر نمی گردد ز ما 

عشق هر گز بر نمی گردد ز ما

لنگر جان خمینی سر بود

زین جسارت خاک کوچکتر بود

خاک چون خواب خمینی می برد

کی زمین تاب خمینی می برد

نیست اینجا معبد ابلیس ها

قدس ما اینجاست ای قدیس ها

ای زمین شور حسینی را ببین

کعبه ی سرخ خمینی را ببین

این طنین مصطفی در ده صد است

این هزار و چارصد سال احمد است

شیعیان قدری جنون را رامتر

مهدی اینجا می رود آرام تر

مژه وا کن در نگر کی آمده

خون بنال ای شیعه مهدی آمده

سربداران سربداران سر دهید

مرغکان مژده تان را پر دهید

عرشه زیتونی تین است این

فاتح قلب فلسطین است این

السلام ای ابروت شمشیر ما

شال تفسیر تو از کشمیر ما

السلام ای نفس مهر و ماه تو

ما همه اجسام و روح الله تو

آه فوج لاله کیشان را ببین

زلف این جمع پریشان را ببین

تو بقایی منکر تو راحل است

یا خمینی بحر تو بی ساحل است

ناله کن ای شیعه عالم قلب توست

معدن ایجاب ها در سلب توست

عشق ویرانی نمیگیرد بیا

امتی هرگز نمی میرد بیا

تو تب رنگین کمان را دیده ای

طور موسای زمان را دیده ای

سال پیش آیینه حیرت ساز بود 

غرفه ی نور خمینی باز بود

سال پیش آواز ها پر می شدند

تاک ها مضمون ساغر می شدند

نسترن می ریخت عرفان سال پیش

پیر می آمد به ایوان سال پیش

ما می جام تعالی می زدیم

حیرت خود را به لالی می زدیدم

پیر بر می خاست شب تب می گرفت

غنچه از تعظیم ما لب می گرفت

پیر ما را در جنون زنجیر کرد

دوره ای از عشق خود تفسیر کرد

بیشه ی عرفان که نبض شیر بود

یک قلندر داشت آن هم پیر بود

پیر می آمد جنون گر می گرفت

حیرت آهنگ تفکر می گرفت

پیر زخم جان ما را ناز کرد

پیر ما را از شهود آواز کرد

از همه پیران ما سر بود پیر

مثل سلمان و ابوذر بود پیر

او به ما می گفت بالایی شوید

در صف الائیان  لایی شوید

پیر عرفان بود و دلها جای او

پیر یک لا بود و ما الا ی او

کی شقی داند مقام بوسعید

او حسینی بود دشمن با یزید

وای بر آنان که خود را در زدند

با یزید عصر را خنجر زدند

ناگهان آیینه حیرت خوار شد

آن طبیب عارفان بیمار شد

عقل سوگ آن دل دانا گرفت

روم استسقای مولانا گرفت

گریه کن ای شب خمینی در تو نیست

ای سحر از داغ تو باید گریست

ای سحر آن چشم تر در خون کجاست

زاهد لیل تو را مجنون کجاست

سال دیدار جمال مهدی است

عاشقان امسال سال مهدی است

سال مهدی سال سنبل می شود

نام مهدی سکه ی گل می شود

ای دل آیین و جان دین بیا

مهدی آمد ای دل خونین بیا

دست استقبال او سید علی

آن از دست خمینی شد ولی

فرش مهدی شد زمین خامنه

از خمین آمد طنین خامنه

آه این شبه حسینی را ببین 

این تمثل از خمینی را ببین

در ظهور آمده شو هر آینه

عکس مهدی را ببین در آینه

مهدی آمد شیعیان شیون کنید

جوشن یابنالحسن بر تن کنید

صد شقایق از لب خاور دمید

مهدی آمد ای شهیدان بر دمید

این جوان پیر جماران بوده است

قطب وقت سربداران بوده است

فر او رابین که می بارد شهی

نام او مهدی ست یعنی فرهی

شال مهدی ما خدا را می دویم

رو به بالای تجلی می رویم

سال مهدی عرش نازل می شود

سنگ هم آیینه دل می شود

من نه حرص کیف و کم را می خورم

من به جرئت این قسم را می خورم

عالم ما ملک غصب مهدی است

پشت این دروازه اسب مهدی است

این چمن باغ غروبی می شود

ذوالفقارستان خوبی می شود

او دم آگاهی ما می دهد

قسط ما را مهدی ما می دهد

ریسمان حق پی مقراض نیست

سال مهدی سال استقراض نیست

می شود خورشید خواب آلوده تر

مهدیا جان خمینی زودتر

آه ای چشم خدا بیدار باش

مهدیا سید علی را یار باش

جان بخواه از تیغ ما ای میر ما

ای رگ غیرت بزن شمشیر ما

مهدیا ما را ببر تا شط رنگ

تا چمن های خدا باف قشنگ

مهدیا گل را فراوان کن ز نو

عشق را در خاک ارزان کن ز نو

مهدیا آیینه نامت می برد

جاده بر خود شوق گامت می برد

ما به سوی دوست نم نم می رویم

یک قدم تا قدس با هم می رویم

مهدیا ما را ببر تا رد دوست

تا تکلم را بیندازیم پوست

ای نهان عطر ها بر شاخسار

کی خزان غیبتت گردد بهار

ای چمن از دشت خواب آلود رو

نام مهدی را ببر از رود رو

مهدی این خورشید را دم کرده است 

او خمینی را فراهم کرده است

شیعیان امسال را آذین کنید

اسب های آهتان را زین کنید

خفته ای یک شب که روحت می تند

صبح زنگ خانه ات را می زند

نا گهان بینی که شرق از غرب شد

سکه های نام مهدی ضرب شد

می خورد ناگه زمین قابیل را 

دست عزرائیل اسرائیل را


+ احمد عزیزی - ملکوت تکلم

+ حالم از اصلا خوب نیست گذشته است ... ،‌ از خمینی می شود حاجت گرفت... یا امام روح الله التماس دعا.

نظرات  (۱)

۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۰ گذری عاشقانه
حوصله کن صبح که باران آمد همه‌ی ما زیرِ فواره‌ی گل سرخ نماز خواهیم خواند. این حرف‌ها از تو بعید است سیدعلی ! ابداً ! تو فکر می‌کنی من بی‌خبر مانده‌ام که بر این مردم ِ خسته چه می‌رود ؟ من با یک عده‌ی عجیب سَرِ دعوا دارم آقا ! لگام بر دهانِ زنبق و ستاره می‌زنند به من می‌گویند تو نامحرمِ حضورِ عیش و انتظارِ علاقه‌ای ! خدایا نیزارهای خزانی به شکر نشسته‌اند. اما من پیشِ پایِ خود را خوب نمی‌بینم نمی‌دانم این تاریکی تا کجای جهان ادامه دارد، واقعاً مشکل است؛ به من بگویید: چراغ روشن است یا چاهِ شبِ بلند ؟ شما (یعنی همین عده‌ی عجیب) چطور عصای کور و لقمه‌ی گرسنه را ربوده باز به وقت نماز گریه می‌کنید ؟ بی‌پدر ! توقعِ من از هر ترانه بیش از این تکلم ساده نیست، بگذارید زندگی کنم. در تاریکی تیرم کرده‌اید که از کمانِ کشیده‌ی شما بترسم !؟ می‌ترسم اما نه از مرگ، بلکه از برادرانی که فرقِ میانِ گاو وُ هفت سُنبله‌ی گندم را نمی‌فهمند. باری به قولِ قدیم: باری... چه کور و چه بینا، اسفندیار به انزوا بِه که کمانِ کشیده بشکند به وقتِ تیر. شوخی کردم. ماهِ مجروح را از این برکه‌ی مُرده نجاتی نیست. به سیمرغ بگو... تو هَم !؟ سیدعلی صالحی
پاسخ:
حالا 
این سالها
فقط پیر، فقط خسته، فقط بیخواب،
فقط لحنِ آرام آموزگاری را به یاد میآورم
که دارد از بلندگویِ دبستانِ سعدی آوازم میدهد
سیدعلی صالحی، کلاسِ اولِ الف!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">