پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

خدایا پروردگارا رحمانا رحیما یا الله کمک کن ... ما را از این زندگی که برایمان ساخته اند نجات بده ...

سبک زندگی ایرانی اسلامی انگلیسی آمریکایی روسی با بن مایه فرانسوی ، مسخره ست ، نتیجه اش می شود ، این که دانش آموز اول دبیرستان 70 تا قرص ترامادول را می خورد و الان مرگ مغزیست ،
سر چه چیز؟ من نمی رم مدرسه! (فامیل نزدیک ما ست )
دختر 19 ساله خودش را دار زد ، (سال 89 فامیل نزدیک ما بود) وسط اتاق ، غذای ظهر رو هم درست کرده بود ، سر چه چیزی ؟ مامانش به خواهر بزرگ بیشتر می رسید و اذیتش می کردن!
زنده ها ی دیگه هم پسر هاشون 30 سالشونه مجردن و بیکار و افسرده دختر ها 30 سالشونه و مجرد و افسرده ، ازدواج کرده ها شان هم درگیر و عصبی قاطی ، زیر سی ساله ها هم نگران افسرده ، کودکان ایراد گیر و عصبی و افسرده ، پدر ها خسته و افسرده و عصبی ، مادر ها خسته و افسرده و دلواپس ، زندگی می کنن !  (فقط بچه های دو سه ساله زنده اند و سر حال)

+ البته تعدادی قابل شمار هستند که در محیط نگاه من نیست و حالشان خوب است، و البته مرفعینی بی درد که خود بانیان دردند...

+ این بود پیمودن راه کمال تا رسیدن به مقام خلیفه اللهی ؟!

+ بقیه حرف های دلم توو گلو گیر کرد... خیلی زیاد بود...



بعدن نوشت : اوونهایی که میلیاردی و قرارداد قرارداد و صنعت صنعت و میلیارد دلارییی و توافق نامه ای می برن و می خورن و اونها که حق نا حق می کنن و ریشه های و غده های اصلی همه بد بختی ها هستن و فقر ها و به هم ریختگی های اجتماعی، توو این خودکشی ها و افسردگی ها و گناها و عواقبش شریکن دیگه؟ نباشن خارج از عدل محکمه ی الهیست.
خدایا ما فقط تو رو داریم.


و کسی گفت، چنین گفت: سفر سنگین است
باد با قافله دیریست که سر سنگین است 
گفت: با زخم جگرکاه قدم باید سود
بر نمک پوش ترین راه قدم باید سود
گفت: ره خون جگر می دهد امشب همه را
آب در کاسه ی سر می دهد امشب همه را
سایه ها گزمه ی مرگند، زبان بر بندید
بار -دزدان به کمینند- سبک تر بندید
مقصد آهسته بپرسید، کسان می شنوند
پر مگویید که صاحب قفسان می شنوند
گردباد است که پیچیده به خود می خیزد
از پس گردنه ی کوه احد می خیزد
نه تگرگ است؛ که آتش ز فلک می جوشد
و ز خشکای لب رود نمک می جوشد
زنده ها از لب تف سوز عطش، دود شده
مرده ها در نفس باد، نمک سود شده
دشت سر تا قدم از خون کسان رنگی است
و کسی گفت، چنین گفت: سفر سنگین است
خسته ای گفت که زاریم، ز ما در گذرید
هفت سر عائله داریم، ز ما درگذرید
گفت: گفتند و شنیدم که گذر پر عسس است
تا نمک سود شدن فاصله یک جیغ رس است
چیست واگرد سفر جز دل سرد آوردن؟
سر بی دردسر خویش به درد آوردن
پای از این جاده بدزدید که مه در پیش است
فتنه ی مادر فولاد زره در پیش است
پای از این جاده بدزدید، سلامت این است
نشنیدید که گفتند سفر سنگین است؟
و چنان رعد شنیدم که دلیری غرید
نه دلیری، که از این بادیه شیری غرید
گفت: فریاد رسی گر نبود ما هستیم
نه بترسید، کسی گر نبود ما هستیم
گفت: ماییم ز سر تا به شکم محو هدف
خنجری داریم بی تیغه و بی دسته به کف
نصف شب خفتن ما پاس دهی های شما
بعد از آن پاس دهی های شما خفتن ما
الغرض ماییم بیدار دل و سر هشیار
خنجر از کف نگذاریم مگر  وقت فرار...
و کسی گفت: بخسپید، فرج در پیش است
کربلا را بگذارید که حج در پیش است
گفت: ایام برات است، مبادا بروید
وقت ذکر و صلوات است، مبادا بروید
گفت ما از حضراتیم، به ما تکیه کنید
مستجاب الدعواتیم، به ما تکیه کنید
گفت: جنگ و جدل از مرد دعا مپسندید
ریگ در نعل فرو هشته ی ما مپسندید
بنشینید که آبی ز فراتی برسد
شاید از اهل کرم خمس و زکاتی برسد
سفره باید کرد ... اما علم رفتن را
روضه باید خواند تا آب برد دشمن را

الغرض در همه ی قافله یک مرد نبود
یا اگر بود شایسته ی ناورد نبود
همه یخ های جهان را، همه را سنجیدیم
مثل دل های فرو مرده ی ما سرد نبود
رنج اگر هست نه از جاده، که از ماندن هاست
ورنه سر باخته را زحمت سر درد نبود
آه از آن شب -شب عصیان- که در این تنگ آباد
غیر آواز گره خورده ی شبگرد نبود
آه از آن پیکار کز هیبت دشمن ما را
طبل و سرنا و رجز بود و هماورد نبود
یادگار -آن علم سوخته- را گم کردیم
آخرین آتش افروخته را گم کردیم

در هفتاد رقم بتکده وا شد از نو
چارده کنگره ی طاق بنا شد از نو
آن چه آن پیر فرو هشت، جوانان خوردند
گله را گرگ ندزدید، شبانان خوردند
بس که خمیازه گران گشت، وضو باطل شد
جاده هم از نفس خسته ی ما منزل شد
 
باز ماییم و قدم سای به سر گشتن ها
مثل پژواک، خجالت کش برگشتن ها
از خم محو ترین کوچه پدیدار شده  
«و به خال لبت ای دوست گرفتار شده»
 و کسی گفت، چنین گفت: کسی می آید
«مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید»
محمدکاظم کاظمی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۷
شما مرا درخت صدا کنید

نظرات  (۸)

۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۴۷ گذری عاشقانه
موضوع اینه که یادمون رفته
"از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود"
پاسخ:
سلام 
واقعا ، ...
سلام
میفهممت جمال جان
اتفاقن یکی دوسال پیش دختر یکی از اقوام دور ما هم که از قضا جز مرفهین بی درد هستن سر جرّ و بحث با مادر و خواهرش در مورد مسائل اعتقادی و اخلاقی ، یه عالمه قرص خورد که خب الحمدلله به موقع فهمیدن و حالش با یک شستشوی معده و ... خوب شد
علت یابی این مسائل خیلی سخت و زیاده
اما بنظرم یکی از مهمترین عواملش بحث چندگانگی ارزشهاست که با وجود ماهواره ، نت ، تلویزیون و سایر رسانه ها اصلن چیز عجیبی نیست
خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه

ببخش پرحرفی کردم
یاحق
پاسخ:
سلام
ممنون 
ولی این فامیل های ما هر دو شون از خانواده هایی فقیر هستن... این که الان مرگ مغزی ست چند روز قبل گفته به باباش از این محله بریم ... من اینجا دوست ندارم...
آره درست میگی دقیقا...

ان شا الله
نگو تو رو خدا هر چه بیشتر بهتر
یا علی مدد


بنظرم این قبیل اتفاقات انحصاری در طبقه ی خاص نداره
نمونه ش همین مثالی که زدم
یا نمونه های دیگه ای که احتمالن شماهم شنیدی یا دیدی
اتفاقن چه بسا قشرهای فقیر چون از ابتدا با سختی رشد کردن ، دیرتر به این مراتب برسن تا اون مرفهی که با یک نسیم تب میکنه
بهرحال امیدوارم این مریض شما هم شفا پیدا کنه تا گناه خودکشی به پاش نوشته نشه و عاقبت بخیر بشه
پاسخ:
بله درست می گید اگه آدم توو سختی بزرگ بشه تحملش بالاست ولی متاسفانه این شده که پدر مادر تا بچه ، بچه است به سختی و بد بختی توقعاتش بر طرف می کنن ، و بزرگ میشه توقعات بالا می ره و نمی توونن از اول اگه درست و بجا نه بگن و ... چی بگم ...

البته غیر وضع اقتصادی هزار عامل دیگه هم دخیله ...

لعنت بر موبایل و اینترنت و ماهواره و تلویزیون و باشگاه های ورزشی و مواد مخدر 
کاش می شد همشون جمع کرد که همه یه اندازه آشغال ند... ایضا دانشگاه و مدرسه...


این مریض ما مرگ مغزیه دکترا میگن مرگ مغزی زنده نمیشه ... خدا از سر تقصیراتش بگذره ...
۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۱۳ طلیعه بیکیان طبسی
سلام ای بابا آقا جمال نگید تو رو خدا،اصلا نمیخوام بگم حالم خیلی توپه و ایام به کامه و اینا ولی باور کنید آدم اگه بخواد به این قِسم مسائل فکر خودش رو درگیر کنه که اصلا نمیتونه
پیشرفت کنه،نمیتونه برای خودش هدف ببینه و دنبال کنه
قبول دارم سخته دیدن سختی مردم اما اونا هم خدا رو دارن و دلسوزی ما برای آدمی که قادر متعال بالا سرش هست یه جور کفره...
ما باید باید باید یاد بگیریم که زندگی رو اول برای خودمون درست کنیم....
ان الله لا یغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم..
.
من خودم فقط وقتایی به همه جهات زندگی بد بین میشم که خودم رو تحت فشار های متعدد فکری قرار دادم،باید فکر بعضی چیزا رو زمین بذاریم تا سبک بشیم
یکی یکی مشکلاتمون رو حل کنیم
نمیدونم شاید الان دارین با خودتون میگین برو بابا دلت خوشه!به هر حال ببخشید روضه خوندم!!
:)
پاسخ:
سلام

درست می گید و به جا ولی وقتی یکی جلو چشمت داره ذره ذره آب میشه ... توو دلش اینه که خوش به حال اوونی که خودش کشت من عرضه این کار ندارم...
و 
اینکه به خدا بسپاریش و دلسوزی براش نکنی فقط موجب آرامش شخصی می شه و گره یی از کارش باز نمیکنه گرچه دلسوزی کردن هم مفت نمی ارزه ...
(کلا این که آدم خودشو در این آشفتگی ها شریک تقصیر میدونه و خودش هم آشفته ست خودش یه حس بی ارزشی)

"ما باید باید باید یاد بگیریم که زندگی رو اول برای خودمون درست کنیم...." 
"باید فکر بعضی چیزا رو زمین بذاریم تا سبک بشیم"
درسته . الان که اینو میخوونم میگم راس میگن ها ولی بعدا عمل کردنش توو محیط مشکله....

ممنون که نظر دادید . ببخشید آشفته و مشوش جواب نوشتم می دوونم خودم هم دوباره بخوانمش ممکنه حذفش کنم!

همه چیز به خود خدا میسپارم ، خدا خودش همه رو درست کنه به حق امام علی ابن موسی الرضا (ع)
همه دچار یک افسردگی دسته جمعی شده ایم...ا
یاد کتاب کوری افتادم!ا

پاسخ:
همون که خودتون نوشتین خوب ذکر یه : 

اَللّهُمَّ لا تَکِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَهَ عَینٍ اَبَدا
خدایا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار...

کتاب کوری نخواندم.
سلام. من میترسم اینجا چرا اینجوری شده؟
پاسخ:
سلام
نترسید
سکته کرده
.
..


غم و اندوه من مدت بسیار زیادی طول کشیده است...

این جهان، هرچیــزی را که یک انسان می توانست آرزومند آن باشد، در اختیار من قرار داده است.

اکنون زمانی است که من با انجام هرکــاری که بتواند به بهبود زندگی نوع بشــر کمک کند... بدهی خود را بپــردازم!

من، هنــوز برای آرامگاه ابدی خود آماده نیستم...




از کتاب: بزرگ ترین معجزه ی جهان

نویسنده: اگ ماندینو


[گل]....


پاسخ:
ممنون.
.
.
.
چه تغییرات مبهم و هیجان انگیزی!!
شما خوبید آقا جمال؟؟!

پاسخ:
ممنون 
خوبم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">