پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

شعر با لهجه فارسی کرمانشاهی

جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ق.ظ
او که بیچاره دلم گیر نگاشه خودتی ("ه" ها با فتحه خوانده بشه)
او که ای جفت چشا نذر چشاشه خودتی

او که دل پر میزنه تا بالابان خانشان (بالابان=پشت بام ، خانشان=خانه شان)
او که کفتر دلم شیت هواشه خودتی (شیت=دیوانه)

اونی که اگه یه روزی ما دو تا به همدیه نرسیدیم
اسم مه اسم یکی از بچه هاشه خودتی


منه شیته سی بکن دلم به چه چیزی خوشه (سی بکن =نگاه کن)
اونی که خاطره مه هرزه نگاشه خودتی

یادته روزی برام رفتی تو چال ترخینه
مه هنوز مریضمو دوای دردم خودتی
(چال ترخینه یه چاله ست که ترخینه رو نگه میدارن ترخینه هم خشک شده ی گندم هست و دوغ هست و برای بیمار باهاش سوپ درست می کنن)


درد او قد و بالات ، عزیزکم ، شیرینکم
اونی که دردش به عمرم ، بیگناهه خودتی

میدانم تقصیر تو نود ، همش بخت منه(نود=نبود)
اینه که چارش به دام ای رقیباس خودتی

اگه یه روزی دوباره بینمت، یعنی که چه؟
میشه یه روزی دوباره بینمت، او خودتی؟

فک نکن خاطرته بردم ایاده ای دلم
اونی که عروس ای شبای تاره خودتی

خودتم خوب میدانی درد گران مه چیزه
اونی که نیمه دره صبح وا میزاره خودتی 



شاعرِشم نمیدانم کیهَ
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۲
شما مرا درخت صدا کنید

نظرات  (۲)

سلام اخوی
چه شعر عاشقانه ی قشنگی
جالبه جریانی که توی شعرای محلی جاری ه که همراه با نوعی رقص ه در شعرای رسمی کمتر پیدا میشه
نکته ی دیگه این که غیر از واژه ی "شیت" و "نود=نبود" باقی واژه ها کاملن معادل فارسی رایج بود و خوندنش آسون بود
چندوقت پیش یک کتاب توی کتابخونه دیدم که دوبیتی های محلی خراسانی بود که حتی خود من بعضی جاهاشو نمیتونستم بخونم حالا اگه شد ان شاالله چندتا شعر ازش میذارم

یک پیشنهاد:
اگه میتونی همین شعر رو خودت بخون و بذار تا بتونیم شعر رو با لهجه ی قشنگتون بشنویم

ببخش پرحرفی کردم
یاحق
پاسخ:
سلام امیر آقا

آره دیدی چه آسانه تازه ایی نوشتس بشنوی آسان ترم هس!
ولی متاسفانه این لهجه الان بین نسل جدید تقریبا یه جور بی کلاسی حساب می شه مثلا ما توو دانشگاه سر کلاس  یکی دو نفر اینجور حرف می زدن همیشه موجبات خنده بودن و کم کم اوونهام فارسی شوون تهرانی کردن ! من شخصا اصلا اینجور حرف نمی زنم گرچه کامل بلدم ولی با فارسی رسمی راحت ترم!
اینجام زبان کردی کرمانشاهی داره که مقداری سخت تر هست و شاید به این آسانی نباشه و شعر هاش منم کامل بلد نیستم بخوانم ...

پیشنهاد جالبی بود اگه بشه حتما.

خواهش میکنم تا باشه پر حرفی باشه ...

حق یارت.
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۳۰ آشنای قدیمی
آخی... من تا حالا نشنیده بودم لهجه ی کرمانشاهی
و خوش بحال مخاطب خاص
پاسخ:
مخاطب خاص شاعر ! ... حتی خود شاعر .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">