پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

92-9-15 کم نیست...

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۲۰ ب.ظ

[ یاران

  وقتی صدای حادثه خوابید 

         برسنگ گور من بنویسید:

         یک جنگجو که نجنگید،

                   اما ...، شکست خورد...

                                                ]   "نصرت رحمانی"





+

دیگه این مانیتور پیر من هم از کار افتاد ... از 82 تا الان یه سره کار می کنه (از این سی آر تی هاس که دیگه یه نستالژی پیوسته !)

امروز بعد چند روز روشن شد ولی خاموشش کنم بعیده دیگه روشن بشه ...

بی کامپیوتر بودن هم شاید تجربه ی جالبی باشه ... (لپ تاپ دیگران استفاده کردن که تجربه جالبی نیست!) خودم که خیلی دوست دارم یه مدت از هر وسیله ای که از قرن 19 به بعد اختراع شده دور باشم ! حتی لامپ هم که نمی دونم کی اختراع شده ...خیلی خوب می شد اگر لامپ نبود همین که هوا تاریک می شد شب بود و شب ، و صبح هم صبح بود و صبح ، نه مثل الان که نه شب معلومه کی هست و نه روز ... اصلا عجیب سردرگم شدم ... دوست دارم توی یه روستای دور افتاده بودم که همین حوالی آذر ارتباطش با شهر قطع می شد و تا بهار هم راهداری گردنه هاش از برف پاک نمی کرد و تمام زمستان هیزم می سوزاندیم و از گندمی که تابستان با دست درو کرده بودیم نان می پختیم و می خوردیم ...نان خشک و خالی ولی خوشمزه ... و یه گاو  داشتم و چند تا گوسفند و دلی خوش... بگذریم...

فعلا التماس دعا .


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۵
شما مرا درخت صدا کنید

نظرات  (۱۱)

ما که خیلی وقته ارزوی روستای درو افتاده داریم ولی چه سود
یه پدر بزرگ مادر بزرگ روستایی هم نداریم دلمون خوش باشه
چی بگم؟؟؟
منم گاهی از کامپیورتم خسته میشم
پاسخ:
ههههوووومممممممممم....
۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۸ آشنای قدیمی
همه جاش قشنگ بود علی الخصوص: دوست دارم توی یه روستای دور افتاده بودم که همین حوالی آذر ارتباطش با شهر قطع می شد و تا بهار هم راهداری گردنه هاش از برف پاک نمی کرد و تمام زمستان هیزم می سوزاندیم و از گندمی که تابستان با دست درو کرده بودیم نان می پختیم و می خوردیم

ولی تصور اینجاش خنده داره :دی

و یه گاو  داشتم و چند تا گوسفند و دلی خوش...

معذرتتتتت
:)
هرجا هستید بی سیستم با سیستم تو سرمای پاییز زمستونم دلتون بهاری باشه ایششششششالله
پاسخ:
بخندید :|

گاو به این قشنگی...

الان ما موجبات شادی جمعیم دیگه !

ممنون. زنده باشید ...
سلام البته اگه هنوزازاین روستاهاوجودداشته باشه خیلی میچسبه تکنولوژی به اونجاهاهم رسیده ودیگ ازروستاهای واقعی خبری نیست
پاسخ:
سلام.
حرف خوبی بود روستای دور افتاده.البته یکی از فانتزیهامه........
پاسخ:
:)
چقدر پست نخونده سهم اینبارم شد
پاسخ:
:)
..

جانا سخن از زبان ما می گویی...

تمام حرف ها که گفتید و نوشتید جزو آرزوهای دست نیافتنی این روزهای من است ..

پاسخ:
هووووممم
سلام
پاسخ:
سلام علیکم و رحمت الله ...

شعرتونم خووندم ... قشنگ بود...


به قول همشهریتون اخوان :
ما فاتحان شهر های رفته بر بادیم 
ما راویان قصه های رفته از یادیم...
سلام جناب درخت ...!

فقط برای عرض سلام امدیم ...
پاسخ:
سلام
چن وقتی هست که وبلاگ شما نیامدم ها ! الان آمدم ولی
سلام از ماست ...
مرغی که جوجه هاش پشتش جیک جیک کنون صف بکشن و من با جکمه های پلاستیکی با جوب دستیم اون ها رو به طرف لونشون هدایت کنم.اینا رو یادتون رفته بود .اها یجیز دیکم هس تنور کرم و نون تنوری داغ ...   ببخشید بابت فقدان بعضی از حروف.
پاسخ:
هی روزگار...
ملت همه عشق روستان ما خبر نداریم...

غروب آدینه تان بخیر.

چه حس مشترکی داریم من و تو.

من هم گاهی به این مطالب شما فکر می کنم که در کنار تکنولوژی روز نباید با سرعت از سنت ها و ابزار قدیمی دور شد. با گرد سوز و چراغ نفتی شاید بتوانیم پست های زیباتری بنویسیم.

پاسخ:
سلام آقا نصرتی عزیر

دود چراغ نفتی و بخاری هیزمی مان آرزوست !

شما ما شا الله اهل کوه و کوه نوردی هم هستی درک می کنی ما رو دیگه ... برف و آتیش پای کوه ... زوزه گرگ ... عجیب حسی داره...
خیلی وقت بود طرف ما نیومده بودید
خبر دارم طرف یکی دیگه از دوستاتونم نرفتین خیلی وقته
پاسخ:
آره کلا کم پیدام! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">