به نام خدا خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟
سلام آقـــــــای درخت این خیلی دیالوگ خوبی بود هاااااااااا خیلی من خیلی وقتا دوست داشتم این دیالوگ رو به بعضی استادهام بگم،بس که.... خصوصا وقتی یکیشون سعی داشت اثبات کنه جهانیان و انسان اتفاقی به وجود اومدن و انسان وقتی میمیره دوباره به شکل یک جانور دیگه ظاهر میشه!؟ خدایی نباید بهش گفت این دیالوگ رو؟ خلاصه که گل گفتین
پاسخ:
سلام علیکم ...
آره واقعا آخرش بود... فیلم دیدم وقتی گفت آخه نفهم... بفهم . منم باهاش با هیجان تکرار کردم! خواهرمم گفت کوفت ! داد نزن :)) تا این حد :)
واقعا که بعد اون استاد اعتقاد داره که بمیره میشه چه حیوانی ؟! گمانم بشه یه بزغاله :))
این خیلی دیالوگ خوبی بود هاااااااااا
خیلی
من خیلی وقتا دوست داشتم این دیالوگ رو به بعضی استادهام بگم،بس که....
خصوصا وقتی یکیشون سعی داشت اثبات کنه جهانیان و انسان اتفاقی به وجود اومدن و انسان وقتی میمیره دوباره به شکل یک جانور دیگه ظاهر میشه!؟
خدایی نباید بهش گفت این دیالوگ رو؟
خلاصه که گل گفتین