پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

پیچیده شمیمت ...

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۱۳ ب.ظ

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۲۰
شما مرا درخت صدا کنید

نظرات  (۸)

چقدر عاشق این یه بیتم....

سلام دوست عزیز
عزاداری‌تان مقبول حضرت عشق
و اجرتان را ان شاءالله  توی بین‌الحرمین بگیرید
پاسخ:
سلام
ممنون... قبول باشد... از شما هم بیشتر ...
ان شا الله...
۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۳:۳۴ آشنای قدیمی
سلام...
بابی انت و امی گل گلزار رسول

 راحت جان بتول

 مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات

 یا قتیل العبرات

 ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق

 ای قرار دل عشق


التماس دعا


پاسخ:
سلام
ممنون....
محتاجیم به دعا ...
امشب شب علی اکبر حسین ه یا علی اکبر.

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده ی رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

آمدآمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله ی در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیر پایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی، حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زاده ی لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

مست از کام پدر، زاده ی لیلا، سر مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صُراحی در دست

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
 
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بارچرا دست به پهلو داری؟

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟

مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟

من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

ارباً اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟
باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم

سید حمیدرضا برقعی
۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۰:۱۳ نعیمه تقوی
این روزها دیگه نمیتونم زیاد ذکر مصایب بخونم
چه در شعر چه از قول
.
.
یاد ما باشید
پاسخ:
یا علی مدد ...

زیباترین تعبیری که در مورد امام حسین شنیدم
پاسخ:
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
۲۱ آبان ۹۲ ، ۲۰:۵۷ آشنای قدیمی
سلام دوباره
آقای جمشیدی مداحی خوب سراغ دارین؟ بامفهوم و خوش لحن
اگه داشته باشین ممنون میشم معرفی کنین
پاسخ:
سلام
راستش امسال از بس خراب بودم اصلا ... ولی قدیم ها زیاد مداحی گوش می کردم این ها معروف های اون دوره بود و بیشتر دوس داشتم 

یه روضه بشیر داشتم از آهنگران خیلی دوس داشتم
یه من حسیبنم که جهان واله و حیران من است مرحوم ذاکر
چند تا بحر طویل از کریمی داشتم
این یکیشونه خواستید اون یکی ها رم بذارم...

یه علی آب ندارد کسی تاب ندارد از مهدی میرداماد داشتم قشنگه ...

علمدار ابوالفضل سپه دار ابوالفضل 

یوسفم از یوسفان دل می برد نی که از کل جهان دل میبرد کریمی...

میزنم دم ز علمدار رشید حرم عشق کریمی

عمو عباس بی تو قلب حرم میگیره

علم عشق بلند است و علم دار منم محلی نمیدونم کجا بود از تلویزیون گرفتم...

کریمی - بیتابه می خوابه  توو گهواره یکی می خوابه ...توو علقمه یکی گریونه ...

کریمی ابوالفضل با وفا امیر دلاورم...
۲۲ آبان ۹۲ ، ۰۰:۲۹ آشنای قدیمی
خیلی ممنونم ازتون
گذاشتمشون رو دانلود

پاسخ:
خواهش می کنم
اینترنتم کند بود و حدس زدم داشته باشیدشون چون خیلی قدیمی هستن مگه نه بیشتر آپ می کردم...
۲۲ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۲ شما مرا درخت صدا کنید!
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

از حسین حیا کردم...

آیت الله العظمی اراکی فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟با لبخند گفت…خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟گفت:نه با تعجب پرسیدم،پس راز این مقام چیست؟ جواب داد:هدیه مولایم حسین است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
۲۲ آبان ۹۲ ، ۰۰:۳۵ آشنای قدیمی
الله اکبر
خوش به حال امیرکبیر مشمول لطف مولای عشق شده :(
بازم ممنونم

پاسخ:
واقعا خوش به حالش ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">