پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

هرگز نمیرد آنکه غمش جاودانه شد

شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۸ ق.ظ

شورِ غزل گرفت، دلش روضه‌خانه شد 

آهی کشید، قطره‌ی اشکی روانه شد 


نم نم گریست، آب شد آرام، مثل شمع 

تا داغِ تشنه کام به کامش زبانه شد 


یک مصرع از برادر و خواهر سرود، بعد... 

باران گرفت، شعر تَرَش عاشقانه شد 


می‌خواست تا غزل بسراید، ولی نشد 

دریای اشک، مثنویِ بی‌کرانه شد 

*** 

«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» 

هرگز نمیرد آنکه غمش جاودانه شد 


رضا احسان‌پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">