پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

شهادت امام جواد (ع) تسلیت...

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ب.ظ
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۱۲
شما مرا درخت صدا کنید

نظرات  (۹)

باید تو را به جان جوادت قسم دهم
یعنی که هشت زائرتان پیش نُه گروست...

پاسخ:
چه تعبیر قشنگی از ضرب المثل کرده .... 
ممنون.
التماس دعا :(
پاسخ:
چشم حتما ... و محتاجیم به دعا.
این طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دختران کف زنان

کس نباشد بین حجره یاورم
من جوان‌مرگم، شبیه مادرم...
پاسخ:
:(

حضرت مادر روحی فدا ، یاری چون علی داشت ... جواد الائمه در خانه اش هم تنها بودن...

سلام و متشکر از اومدنت

 

شهادت امام جواد (ع)  و تسلیت میگم...کاش خدا به حرمت او کمی تنهایی جوانان این روزها را هم ...

پاسخ:
سلام
الهی و ربی به حق جواد الائمه زندگی سخت جوانان امروز را مشکل گشایی کن....
۱۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۷ شما مرا درخت صدا کنید!
عباس احمدی

نذر حضرت جوادالائمه(ع)

آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بی امام شد

دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد

جنت وزید و حُجره ی در بسته ی امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد

تا سایه بان شود به تن زهر دیده اش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد

گل رفت و مستی از سر پروانه ها پرید
دل بی خبر ز لذت شرب مدام شد

آن روز ذوالجناح حسین (ع) از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی (ع) در نیام شد

آتش نشست در جگر کربلایی اش
یعنی به رسم خون خدا تشنه کام شد

از بس که اشک ها به غزل پشت پا زدند
این مصرع رمیده زمین خورد و رام شد
۱۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۹ شما مرا درخت صدا کنید!
سید حمیدرضا برقعی

با حضورت ستاره ها گفتند
نور در خانه ی امام رضاست
کهکشان ها شبیه تسبیحی
دستِ دُردانه ی امام رضاست

مثل باران همیشه دستانت
رزق و روزی برای مردم داشت
برکت در مدینه بود از بس
چهره ات رنگ و بوی گندم داشت

زیر پایت همیشه جاری بود
موج در موج دشتی از دریا
به خدا با خداتر از موسی
بی عصا می گذشتی از دریا

با خداوند هم کلام شدی
علت بُهت خاص و عام شدی
«کودکی هایتان بزرگی بود»
در همان کودکی امام شدی

رزق و روزی شعر دست شماست
تا نفس هست زیر دِیْن توایم
تا جهان هست و تا نفس باقی است
ما فقط محو کاظمین توایم

من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه هر بار از 
سمت باب الجواد می آیم.
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه هر بار از 
سمت باب الجواد می آیم...
.
:(
قشنگ بودن خیلی،ممنون
پاسخ:
من ولی در عمرم به بار از باب الجواد آمدم توو حرم :(
۱۳ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۸ شما مرا درخت صدا کنید!
آخر شبیه جد غریبش شهید شد
آری دعای خسته دلان مستجاب بود
غربت برای آل علی تازگی نداشت
در آن دیار کشتن مظلوم باب بود
اما فدای بی کفن دشت کربلا
آلاله ای که زخم تنش بی حساب بود
هم نعل تازه بر بدنش ردّ پا گذاشت
هم داغدیده ی شرر آفتاب بود!
چه می تواند باشد
درخت
جز این که خانه ی فصل ها باشد
جز این که
برگ و بر دهد
به آفتاب
به باران
به باد...
درخت جان نامت مرا به یاد این شعر انداخت
مبادا برنجی.......
پاسخ:
درخت فصل خزان هم درخت می ماند...

ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">